فن فیک " قسمت تاریک "
فن فیک " قسمت تاریک "
پارت ۸
-----------------
+ ام....باشه میخواستم یکیو اذیت کنم ک نشد...مگه اینکه...
لبخند شیطانی *
رفتن سمت اتاق موری *
موری سان میتونم بیام تو؟
موری : بیا
امیلیا در رو باز کرد
+ موری چان میخواستم بگم ک ماموریتی ندارین برام؟
((("چان" لقب دختر توی ژاپن عه و برای اون صحنه ای که صبح دیده بود اینو گفت )))
موری جوری امی رو نگا کرد که یا خودش بره بمیره یا میکشتش
+ باشه باشه گومنه
موری : گم شو بیرون
+ باش
امیلیا از اتاق خارج شد
و همینکه خارج شد چوبا رو دید که با حالت نگرانی داره میره سمت اتاق موری
اهمیتی نداد و برگشت اتاق خودش
همین که وارد اتاق شد یکی صداش زد برشت و نگاه کرد. دازای بود
+ بله؟
_ میتونی دنبالم بیای کارت دارم
+ عجیب شدی حالت خوبه؟
_ اره
+ باشه
دنبال دازای راه افتاد و رفتن تو اتاق دازای
دازای در رو بست و قفل کرد . نفس عمیقی کشید و...
بدون هیچ حرفی دست های امی رو گرفت و چسبوندش ب دیوار و نزدیک صورتش شد....
***
بد شد میدونی خیلی بد شد :///
پارت ۸
-----------------
+ ام....باشه میخواستم یکیو اذیت کنم ک نشد...مگه اینکه...
لبخند شیطانی *
رفتن سمت اتاق موری *
موری سان میتونم بیام تو؟
موری : بیا
امیلیا در رو باز کرد
+ موری چان میخواستم بگم ک ماموریتی ندارین برام؟
((("چان" لقب دختر توی ژاپن عه و برای اون صحنه ای که صبح دیده بود اینو گفت )))
موری جوری امی رو نگا کرد که یا خودش بره بمیره یا میکشتش
+ باشه باشه گومنه
موری : گم شو بیرون
+ باش
امیلیا از اتاق خارج شد
و همینکه خارج شد چوبا رو دید که با حالت نگرانی داره میره سمت اتاق موری
اهمیتی نداد و برگشت اتاق خودش
همین که وارد اتاق شد یکی صداش زد برشت و نگاه کرد. دازای بود
+ بله؟
_ میتونی دنبالم بیای کارت دارم
+ عجیب شدی حالت خوبه؟
_ اره
+ باشه
دنبال دازای راه افتاد و رفتن تو اتاق دازای
دازای در رو بست و قفل کرد . نفس عمیقی کشید و...
بدون هیچ حرفی دست های امی رو گرفت و چسبوندش ب دیوار و نزدیک صورتش شد....
***
بد شد میدونی خیلی بد شد :///
۱۲.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.