قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۰
قشنگ ترین عذاب من پارت ۳۰
ویو کوک
که رسید به این جمله جیمین
داشتن آروم حرف میزدن ، بخاطر همین سخت بود بفهمم چی میگن
جیمین: حقیقتا هیونگ ، یه اتفاقی افتاده
جین : چی!؟
جیمین : این مو طوسیه هست...
جین : کدوم؟(تعجب)
جیمین : بابا همین که همش دور تهیونگه
فهمیدم یونگی رو میگه
واقعا نمیفهمم ، این همه اسمش رو به زبون میارم . بازم میگه مو طوسیه
کلافه چشم غره ای سمتش رفتم که با صدای یونگی پشت سرمون دو متر پرید.
خنده ام گرفته بود از قیافه اش
جین : نمیفهمم کدومو میگی(حرصی)
جیمین : بابا همین پس..
یونگی : منو میگه(بی تفاوت)
جیمین : یاااااا....چرا عین روح میای پشت آدم. سکته کردم(عصبی و بلند)
جین : اینو میگی؟ پوففف خب بگو اسمشو(خنده)
یونگی : هنوز اسممو نمیدونه(آروم رو به جین)
کوک : میدونه ولی کرم گرفته
جیمین : نخیرم نمیدونستم . دروغ نگو(ایما اشاره)
کوک : جون عمت(آروم)
یونگی : داشتی میگفتی.. مو طوسیه چی؟
جیمین : چ..چی؟ من!؟
جین : نه پ من /:
جیمین : ه...هیچی .. هیچی (لبخند مصنوعی)
داشتم با نگام به جیمین میفهموندم چی بگه
دستمو گرفت و پشت سر خودش کشوند
کوک : چته جیمین ؟ بهت میگم بگو خب
جیمین : ای درد... من میخواستم به هیونگ بگم بهش بگه بهم بسکتبال یاد بده
کوک : به هیونگ بگی که بهش بگه که بهت بسکتبال یاد بده؟ چی گفتی جیمین!؟(تعجب)
جیمین : ای ول کن بابا... میخوام جین بهش بگه. خودم نمیتونم(آروم)
کوک : اووووو یهههه(بلند و خنده)
جیمین :هیشش...چسو دارن نگامون میکنن
کوک : خب بکنن. تو که بدت نمیاد(لبخند شیطانی)
جیمین : بیشتر بگو تا بزنمت(عصبی)
کوک : شما دوتا امروز یه چیزی تون میشه ها. اعصاب زیر صفر//:
ویو کوک
که رسید به این جمله جیمین
داشتن آروم حرف میزدن ، بخاطر همین سخت بود بفهمم چی میگن
جیمین: حقیقتا هیونگ ، یه اتفاقی افتاده
جین : چی!؟
جیمین : این مو طوسیه هست...
جین : کدوم؟(تعجب)
جیمین : بابا همین که همش دور تهیونگه
فهمیدم یونگی رو میگه
واقعا نمیفهمم ، این همه اسمش رو به زبون میارم . بازم میگه مو طوسیه
کلافه چشم غره ای سمتش رفتم که با صدای یونگی پشت سرمون دو متر پرید.
خنده ام گرفته بود از قیافه اش
جین : نمیفهمم کدومو میگی(حرصی)
جیمین : بابا همین پس..
یونگی : منو میگه(بی تفاوت)
جیمین : یاااااا....چرا عین روح میای پشت آدم. سکته کردم(عصبی و بلند)
جین : اینو میگی؟ پوففف خب بگو اسمشو(خنده)
یونگی : هنوز اسممو نمیدونه(آروم رو به جین)
کوک : میدونه ولی کرم گرفته
جیمین : نخیرم نمیدونستم . دروغ نگو(ایما اشاره)
کوک : جون عمت(آروم)
یونگی : داشتی میگفتی.. مو طوسیه چی؟
جیمین : چ..چی؟ من!؟
جین : نه پ من /:
جیمین : ه...هیچی .. هیچی (لبخند مصنوعی)
داشتم با نگام به جیمین میفهموندم چی بگه
دستمو گرفت و پشت سر خودش کشوند
کوک : چته جیمین ؟ بهت میگم بگو خب
جیمین : ای درد... من میخواستم به هیونگ بگم بهش بگه بهم بسکتبال یاد بده
کوک : به هیونگ بگی که بهش بگه که بهت بسکتبال یاد بده؟ چی گفتی جیمین!؟(تعجب)
جیمین : ای ول کن بابا... میخوام جین بهش بگه. خودم نمیتونم(آروم)
کوک : اووووو یهههه(بلند و خنده)
جیمین :هیشش...چسو دارن نگامون میکنن
کوک : خب بکنن. تو که بدت نمیاد(لبخند شیطانی)
جیمین : بیشتر بگو تا بزنمت(عصبی)
کوک : شما دوتا امروز یه چیزی تون میشه ها. اعصاب زیر صفر//:
۱.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.