چندپارتی
چندپارتی
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
ادامه پارت۱۵
فیلیکس ویو:
رفتیم بیشتر وسایلو سوار شدیم ساعت نزدیک۱۰بود که...
لونا:فیلیکس میشه منو بزاری دم در کمپانی اگه دیر برم پی دی نیم منو پاره میکنه
فیلیکس:اولن که اون گه خورده دومن باهش سوار ماشین شو تا ببرمت
لونا:اوکی😐
لونا رو رسوندم دم در کمپانی و خودمم رفتم خونه
لونا ویو:
رفتم تو کمپانی شانس اوردم پی دی نیم گیر نداده بود ولی وقتی رفتم خوابگاه جیا و بورام و مکس
به سمتم حمله ور شدن و کلی سوال پیچم کردن
آخر سرم انقد رو مخم راه رفتن که همه چیری گفتم گپ کرده بودن که
جیا:خب..مبارکه ولی میدونی که باید با کمپانی صحبت کنی
لونا:اره...فردا میرم به پی دی نیم میگم و راضیش میکنم
بعدشم که گرفتیم خوابیدیم
فردا صبح:
لونا ویو:
امروز قرار بود برم به پی دی نیم بگم کارامو کردم و رفتم تو اتاق پی دی نیم
لونا:سلام اجوشی
پی دی نیم: سلام دخترم چیزی شده اومدی؟
لونا:بله میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم که شاید باهاش مشکل داشته باشید
من جدیدا با کسی وارد رابطه شدم و خواستم ازتون خواهش کنم که بزارید ما باهم باشید لطفا(با لحن اروم)
پی دی نیم:اوکی ولی یه شرط داره .....اینکه وقتی که دبیو کردی هیچکس هیچ بویی از ایم ماجرا نبره وگرنه مجبوریم از هم جدا بشین
لونا《یعنی واقعا قبول کرد تو کو.نم عروسیه》
لونا:خیلی ممنونم....پشیمونتون نمیکنم
از اتاق اومدم بیرون و اجازه گرفتم و به فیلیکس زنگ بزنم
مکالمشون:
لونا:سلام اوپا
فیلیکس:سلام جوجه چیشده زنگ زدی کمپانی که اجازه نمیده
لونا:فیلیکس....کمپانی قبول کرد که باهم باشیم ولی گفت کسی نباید از این قضیه بو ببره وگرنه باید جدا بشید.
فیلیکس:اخجون.....
لونا:فعلا بای اوپا نمیزارن زیاد حرف بزنم
فیلیکس:بای
بعد از اینکه به فیلیکس زنگ زدم رفتم و به بچه ها گفتم و اونشب از پی دی نیم اجازه گرفتیم تا یه جشن کوچولو بگیریم....
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
ادامه پارت۱۵
فیلیکس ویو:
رفتیم بیشتر وسایلو سوار شدیم ساعت نزدیک۱۰بود که...
لونا:فیلیکس میشه منو بزاری دم در کمپانی اگه دیر برم پی دی نیم منو پاره میکنه
فیلیکس:اولن که اون گه خورده دومن باهش سوار ماشین شو تا ببرمت
لونا:اوکی😐
لونا رو رسوندم دم در کمپانی و خودمم رفتم خونه
لونا ویو:
رفتم تو کمپانی شانس اوردم پی دی نیم گیر نداده بود ولی وقتی رفتم خوابگاه جیا و بورام و مکس
به سمتم حمله ور شدن و کلی سوال پیچم کردن
آخر سرم انقد رو مخم راه رفتن که همه چیری گفتم گپ کرده بودن که
جیا:خب..مبارکه ولی میدونی که باید با کمپانی صحبت کنی
لونا:اره...فردا میرم به پی دی نیم میگم و راضیش میکنم
بعدشم که گرفتیم خوابیدیم
فردا صبح:
لونا ویو:
امروز قرار بود برم به پی دی نیم بگم کارامو کردم و رفتم تو اتاق پی دی نیم
لونا:سلام اجوشی
پی دی نیم: سلام دخترم چیزی شده اومدی؟
لونا:بله میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم که شاید باهاش مشکل داشته باشید
من جدیدا با کسی وارد رابطه شدم و خواستم ازتون خواهش کنم که بزارید ما باهم باشید لطفا(با لحن اروم)
پی دی نیم:اوکی ولی یه شرط داره .....اینکه وقتی که دبیو کردی هیچکس هیچ بویی از ایم ماجرا نبره وگرنه مجبوریم از هم جدا بشین
لونا《یعنی واقعا قبول کرد تو کو.نم عروسیه》
لونا:خیلی ممنونم....پشیمونتون نمیکنم
از اتاق اومدم بیرون و اجازه گرفتم و به فیلیکس زنگ بزنم
مکالمشون:
لونا:سلام اوپا
فیلیکس:سلام جوجه چیشده زنگ زدی کمپانی که اجازه نمیده
لونا:فیلیکس....کمپانی قبول کرد که باهم باشیم ولی گفت کسی نباید از این قضیه بو ببره وگرنه باید جدا بشید.
فیلیکس:اخجون.....
لونا:فعلا بای اوپا نمیزارن زیاد حرف بزنم
فیلیکس:بای
بعد از اینکه به فیلیکس زنگ زدم رفتم و به بچه ها گفتم و اونشب از پی دی نیم اجازه گرفتیم تا یه جشن کوچولو بگیریم....
۲۲.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.