«رییس من» pr 31
«رییس من» pr 31
(راستی گایز تکپارتی یا سناریو درخواستی دارین بگین توی کامنت ها)
پرش زمانی به چند ماه بعد:
از زبان ا.ت:اینبار خدا خدا میکردم که مث دفعه ی قبل نشه و خیلی استرس داشتم و خیلی درد داشتم
پرش زمانی به چند ساعت بعد:
از زبان هیون:خیلی استرس داشتم که شاید مث دفعه ی قبل بشه تا اینکه صدای گریه های بچه رو شنیدم و دویدم سمت اتاقی که ا.ت توش بود...خیلی خوشحال بودم...خیلی زیاد...بچه دختر بود...ی دختر که کاملا شبیه منه
از زبان ا.ت:باورم نمیشه...بچه کاملا کاملا شبیه هیون بود....انگار خود هیون بود فقط جنسیتش رو عوض کردن...پرستار ها بچه رو بردن تا بشورنش....درد داشتم اما خیلی خوشحال بودم....هیون با خوشحالی دوید به سمت تختی که من روش بودم...با خوشحالی اومد و من رو بغل کرد....پرستار ها بچه رو آوردن..
_وویییی کاملا شبیه منههه
+ی نگاه که معنی صدتا فحش رو میده به هیون٫-
_خب مامانی اسمش رو چی بزاریم
+نمیدونم ذهنم تصلا نمیکشه
_خب بهت چندتا پیشنهاد میدم؛یونا،نینا،مینا،لونا،یورا
+لونا خوبه
_خب پس اسم بچه رو میزاریم لونا
از زبان ا.ت: اسم بچه رو گذاشتیم لونا و یونجی هم با ی دسته گل کیوت و کوچیک که پر از شکلاته اومد بیمارستان
یونجی:حال زن داداشم چطوره
+من هنوز زن داداشت نیستم
یونجی:بچه که داری یعنی زن داداشمی دیگه
(علامت یونجی(×))
_اره دیگه
+اوف اوکی خواهر شوهر عزیزم
×افرین،حالت چطوره
+بد نیستم
×و حال برادر زادم چطوره قربونش بشم
+اون هم حالش خوبه
×اسم این کیوتچه چیه
_لونا
×کی همچین اسم قشنگی رو واسه کیوتچه ی خوشگلم انتخاب کرده؟
_من پیشنهاد دادم و ا.ت انتخاب کرد
×انتخابت عالیه
+ملسی
×این کیوتچه رو بدین ببینم،اوخیی تو چرا اینقدر خوردنی هستی
+میگم،شبیه هیونه یا نه
×این خود هیونه من قربونش برم
(میدونم این پارت رو گند زدم به بزرگی خودتون ببخشید)
(راستی گایز تکپارتی یا سناریو درخواستی دارین بگین توی کامنت ها)
پرش زمانی به چند ماه بعد:
از زبان ا.ت:اینبار خدا خدا میکردم که مث دفعه ی قبل نشه و خیلی استرس داشتم و خیلی درد داشتم
پرش زمانی به چند ساعت بعد:
از زبان هیون:خیلی استرس داشتم که شاید مث دفعه ی قبل بشه تا اینکه صدای گریه های بچه رو شنیدم و دویدم سمت اتاقی که ا.ت توش بود...خیلی خوشحال بودم...خیلی زیاد...بچه دختر بود...ی دختر که کاملا شبیه منه
از زبان ا.ت:باورم نمیشه...بچه کاملا کاملا شبیه هیون بود....انگار خود هیون بود فقط جنسیتش رو عوض کردن...پرستار ها بچه رو بردن تا بشورنش....درد داشتم اما خیلی خوشحال بودم....هیون با خوشحالی دوید به سمت تختی که من روش بودم...با خوشحالی اومد و من رو بغل کرد....پرستار ها بچه رو آوردن..
_وویییی کاملا شبیه منههه
+ی نگاه که معنی صدتا فحش رو میده به هیون٫-
_خب مامانی اسمش رو چی بزاریم
+نمیدونم ذهنم تصلا نمیکشه
_خب بهت چندتا پیشنهاد میدم؛یونا،نینا،مینا،لونا،یورا
+لونا خوبه
_خب پس اسم بچه رو میزاریم لونا
از زبان ا.ت: اسم بچه رو گذاشتیم لونا و یونجی هم با ی دسته گل کیوت و کوچیک که پر از شکلاته اومد بیمارستان
یونجی:حال زن داداشم چطوره
+من هنوز زن داداشت نیستم
یونجی:بچه که داری یعنی زن داداشمی دیگه
(علامت یونجی(×))
_اره دیگه
+اوف اوکی خواهر شوهر عزیزم
×افرین،حالت چطوره
+بد نیستم
×و حال برادر زادم چطوره قربونش بشم
+اون هم حالش خوبه
×اسم این کیوتچه چیه
_لونا
×کی همچین اسم قشنگی رو واسه کیوتچه ی خوشگلم انتخاب کرده؟
_من پیشنهاد دادم و ا.ت انتخاب کرد
×انتخابت عالیه
+ملسی
×این کیوتچه رو بدین ببینم،اوخیی تو چرا اینقدر خوردنی هستی
+میگم،شبیه هیونه یا نه
×این خود هیونه من قربونش برم
(میدونم این پارت رو گند زدم به بزرگی خودتون ببخشید)
۵.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.