پارت سیزدهم عروسک زندگی من
ا،ت: جونگ کوک گریه نکن خواهشا من هیچیم نیست
کوک: ا،ت بریم خونه وسایل ها مون رو جمع کنیم امشب پرواز داریم بابد بریم آمریکا
ا،ت : امشب ؟ زود نیست ؟
کوک :شما تا مشخص نشه سالمی یا نه حق نداری برگردی کره حتی اگه من نباشم
ا،ت : چرا عصبانی میشی ؟
کوک : ببخشید ترسیدم نمیتونم خودم کنترل کنم ا،ت من بدون تو هیچی نیستم حتی جرعت اینکه برم رو استیج و اجرا کنم رو ندارم
ا،ت : مگه اولش من بودم تو قبل منم به بهترین شکل ممکن کارت رو انجام دادی
کوک : ولی از وقتی تو اومدی دیگه نتونستم اون بار باهام قهر کردی و نیومدی اجرام رو خراب کردم خیلی حالم بد بود
ا،ت : کوک بچه ها دارن نگاهمون میکنن بسته
رسیدیم خونه تمام وسایلم رو جمع کردم
کوک : بریم
ا،ت : بریم فقط این رو بغل کن من کار دارم اینم لج گرفته وای دیونه شدم
کوک : چرا مامانت رو اذیت میکنی ؟ مگه قول نداده
بودی به من نفس من
سان : آقای جئون من دستشویی دارم
کوک : بابا عزیز دلم من بابای تو هستم
سان : ب...ا....باب...بابا
ا،ت : اذیتش نکن بزار بهمون عادت کنه
کوک : چطور به تو میگه مامان بعد به من نمیگه بابا
ا،ت : حسودی نکن بانی کوچولوی من
کوک : از دست شما بریم سان
ا،ت : بابای حسودتو میبینی جونگ لی
دوباره خندید و سرش رو گذاشت روی شونه ام
ا،ت : اگه مامان چیزیش شد تو نجاتم عروسک زندگی من تو زندگی من رو ساختی قشنگم
کوک : تو همچین نمیشه بهترین مامان دنیا بریم
و راه افتادیم سمت فرودگاه تا بریم سمت آمریکا بعد از ۲۴ ساعت رسیدیم آمریکا
ا،ت : اینجا برام خیلی آشناست ولی از خاطراتی که اینجا دارم متنفرم از مرگ پدر و مادرم از دعواهای اون
روز خانواده ام و اتفاقی که قرار بیوفته
کوک : نگران نباش دختر چیزی نمیشه
سان : مامان خوابم میاد
کوک : بریم باهم بخوابیم منم خوابم میاد بعد ظهر مامان باید بره بیمارستان
ا،ت : کوک اگه چیزی بود اگه اتفاقی برام افتاد بچه هام
رو نسپری دست کسی بهشون زور بگن آروم باهاشون رفتار کن خواهش میکنم
کوک : چشم ولی من مطمئنم چیزیت نیست
ا،ت : بزار بگم مرگ خبر نمیکنه ....
کوک: ا،ت بریم خونه وسایل ها مون رو جمع کنیم امشب پرواز داریم بابد بریم آمریکا
ا،ت : امشب ؟ زود نیست ؟
کوک :شما تا مشخص نشه سالمی یا نه حق نداری برگردی کره حتی اگه من نباشم
ا،ت : چرا عصبانی میشی ؟
کوک : ببخشید ترسیدم نمیتونم خودم کنترل کنم ا،ت من بدون تو هیچی نیستم حتی جرعت اینکه برم رو استیج و اجرا کنم رو ندارم
ا،ت : مگه اولش من بودم تو قبل منم به بهترین شکل ممکن کارت رو انجام دادی
کوک : ولی از وقتی تو اومدی دیگه نتونستم اون بار باهام قهر کردی و نیومدی اجرام رو خراب کردم خیلی حالم بد بود
ا،ت : کوک بچه ها دارن نگاهمون میکنن بسته
رسیدیم خونه تمام وسایلم رو جمع کردم
کوک : بریم
ا،ت : بریم فقط این رو بغل کن من کار دارم اینم لج گرفته وای دیونه شدم
کوک : چرا مامانت رو اذیت میکنی ؟ مگه قول نداده
بودی به من نفس من
سان : آقای جئون من دستشویی دارم
کوک : بابا عزیز دلم من بابای تو هستم
سان : ب...ا....باب...بابا
ا،ت : اذیتش نکن بزار بهمون عادت کنه
کوک : چطور به تو میگه مامان بعد به من نمیگه بابا
ا،ت : حسودی نکن بانی کوچولوی من
کوک : از دست شما بریم سان
ا،ت : بابای حسودتو میبینی جونگ لی
دوباره خندید و سرش رو گذاشت روی شونه ام
ا،ت : اگه مامان چیزیش شد تو نجاتم عروسک زندگی من تو زندگی من رو ساختی قشنگم
کوک : تو همچین نمیشه بهترین مامان دنیا بریم
و راه افتادیم سمت فرودگاه تا بریم سمت آمریکا بعد از ۲۴ ساعت رسیدیم آمریکا
ا،ت : اینجا برام خیلی آشناست ولی از خاطراتی که اینجا دارم متنفرم از مرگ پدر و مادرم از دعواهای اون
روز خانواده ام و اتفاقی که قرار بیوفته
کوک : نگران نباش دختر چیزی نمیشه
سان : مامان خوابم میاد
کوک : بریم باهم بخوابیم منم خوابم میاد بعد ظهر مامان باید بره بیمارستان
ا،ت : کوک اگه چیزی بود اگه اتفاقی برام افتاد بچه هام
رو نسپری دست کسی بهشون زور بگن آروم باهاشون رفتار کن خواهش میکنم
کوک : چشم ولی من مطمئنم چیزیت نیست
ا،ت : بزار بگم مرگ خبر نمیکنه ....
۱۳۸.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.