My amazing moon🌙🐾💕 p³⁶
لونا« تصمیم گرفتم همه چیزو به جیمین بگم اون مطمئنا درکم میکرد چون میدونست من چجورم....
جیمین« بعد از شنیدن حرفای لونا فهمیدم کوک زود قضاوت کرده، صد در صد اتیش سوزی هم کار خود اداره دادگستری بوده! اما فعلا باید میذاشتم لونا استراحت کنه! اگه یکم دیگه اینجوری بیدار میموند حتما بلایی سرش میومد پس به هزار بدبختی خوابوندمش و تصمیم گرفتم به دیدن جونگکوک برم....پادشاه درست ولی به قول خودش ما اول رفیقیم پس حق نداره این بلارو سر خواهرم بیاره (داداشط جیمین بیخیال شو طرف شاهه یه مملکته🥹)
کوک «درحال صحبت با لیان بودم که هان ورود جیمین رو اعلام کرد...به لیان اشاره کردم تا تنهامون بذاره...
کوک«مشکلی پیش اومده؟
جیمین « تازه داری میپرسی مشکلی پیش اومده؟! میدونی با لونا چکار کردی؟!
کوک« چی.. چیشده! اتفاقی براش افتاده؟!
جیمین« اگه کل امروز گریه کردنش و چشمای قرمز و پف کردش و رنگ پریدش رو حساب نکنیم نه چیزی نشده!
جونگکوک « وقتی از حال لونا گفت حس میکردم الانه که قلبم از جا دربیاد. من نمیخواستم تا این حد پیش برم ولی یعنی انقدر بیرون رفتن و تحقیق کردن براش حیاتی بود؟!
بچه ها واقعا امشب خستم بقیش فردای 🥺🥹🥲
جیمین« بعد از شنیدن حرفای لونا فهمیدم کوک زود قضاوت کرده، صد در صد اتیش سوزی هم کار خود اداره دادگستری بوده! اما فعلا باید میذاشتم لونا استراحت کنه! اگه یکم دیگه اینجوری بیدار میموند حتما بلایی سرش میومد پس به هزار بدبختی خوابوندمش و تصمیم گرفتم به دیدن جونگکوک برم....پادشاه درست ولی به قول خودش ما اول رفیقیم پس حق نداره این بلارو سر خواهرم بیاره (داداشط جیمین بیخیال شو طرف شاهه یه مملکته🥹)
کوک «درحال صحبت با لیان بودم که هان ورود جیمین رو اعلام کرد...به لیان اشاره کردم تا تنهامون بذاره...
کوک«مشکلی پیش اومده؟
جیمین « تازه داری میپرسی مشکلی پیش اومده؟! میدونی با لونا چکار کردی؟!
کوک« چی.. چیشده! اتفاقی براش افتاده؟!
جیمین« اگه کل امروز گریه کردنش و چشمای قرمز و پف کردش و رنگ پریدش رو حساب نکنیم نه چیزی نشده!
جونگکوک « وقتی از حال لونا گفت حس میکردم الانه که قلبم از جا دربیاد. من نمیخواستم تا این حد پیش برم ولی یعنی انقدر بیرون رفتن و تحقیق کردن براش حیاتی بود؟!
بچه ها واقعا امشب خستم بقیش فردای 🥺🥹🥲
۳۹.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.