داستان عضو هشتم بی تی اس ۱۳
لجبازی کردم گفتم نمیام که یک دفعه لبمو چ.سب.و.ن.د روی لب خودش هی سعی کردم ازش فاصله بگیرم ولی نتونستم
پس از چند دقیقه از هم فاصله گرفتیم
جیمین : بیا دیگه بریم
ا/ت : عمممم
جیمین دستمو کشید و رفتیم خانه همه خواب بودن
روز بعد
از خواب پاشدم دیدم دوباره جیمین بالای سرمه
جیمین : سلام بیبی بلند شدی
بیا شوگا رو از خواب بیدار کنیم
ا/ت: باشه
و روی شوگا آب ریختیم و فرار کردیم
پس از چند دقیقه از هم فاصله گرفتیم
جیمین : بیا دیگه بریم
ا/ت : عمممم
جیمین دستمو کشید و رفتیم خانه همه خواب بودن
روز بعد
از خواب پاشدم دیدم دوباره جیمین بالای سرمه
جیمین : سلام بیبی بلند شدی
بیا شوگا رو از خواب بیدار کنیم
ا/ت: باشه
و روی شوگا آب ریختیم و فرار کردیم
۵.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.