پارت²
(صبح)
دینگ دینگ دینگ(مثلا صدای الارمه🙄😐)
+اههههه این الارم کوفتی چرا انقد صدا ....دختراااااا مسابقههههههه عرررر
÷چی؟ کی؟ کجا ؟من...من کیم؟؟؟
×مسابقه تمام شدددددههههه؟؟؟؟
+ن ن میگم بلند شین اماده شیم زود
+پاشین خودتونو جم کنیننننن
÷اوک
×باباااا بلند شدیم خووو!!!
ویو راوی
دخترا اماده شدن و ب همراه بادیگاردا رفتن پایگاهه مخصوص مسابقه...
ویو یوری
رو صندلی نشسته بودیم و منتظر تماشا چی ها شدیم ک پسرا هم اومدن و شوگا هم از پشت سرشون...ی نگاه خیلی جذاب و هات داشت ک یهو ته دلم خالی شد و تپش قلب گرفتم!نمدونم چرا !
و قشنگ اومد کناره من نشست...راستش رو بگم میهی دوص دختره کوکه و هانا هم دوص دختره جیمینه و الان دخترا رفتن پیشه بوی فرنداشون ب همین دلیل ما باهم تنها بودیم!
-سلام
+س..سلام
-تمرین کردی؟
+ه..هوم
-اوکی ای؟
+عا...عاره چطور؟
-عامم...همین طوری
(مدیر گروه دخترا و گروه پسرا یکیه و علامتش اینه¥)
¥بچه هاااا زود باشین مسابقه الان شروع میشه ها ۱۰ دقیقه برای اومدن وقت دارین
همه:چشم
ویو یوری
داشتیم از ت راه رو میرفتیم همه رفته بودن ک یهو شوگا همش نزدیکم میشد ک خوردم ب دیوار
+چ..چیکار م..میکنی؟؟؟؟
-هیچی
دستاشو گذاشت رو دیوار و ی حصار برام درس کرد
+ب..برو ع..عقب
-فقد میخام ی چی بگم نترس خانم کوچولو
+چی... میخای؟
-خاستم بگم ...امممم....حواست ب مسابقه باشه...ینی...میگم حواستو جم کن
+ب..باش برو ع...عقب
-اوک بای بای
من ت شک کاری ک شوگا کرد بودم ک گف
-دیر شده هااا
+او..اومدم
رفتیم و مسابقه شروع شد
خیلی حواسمو جم کردم و خوب بازی کردیم با دخترا
بعد از مسابقه ملوم شد گروه ما ی بار برد و گروه پسرا هم ی بار برد اخه دو راند داره و مساوی شدیم
بعد از مسابقه هم گروهی ها باهم دست میدادن و نوبت من و شوگا ک شد وقتی دستای گرمش دستای سرد منو لمس کرد تپش قلب گرفتم و گونه هام ب شدت سرخ شد و برا همین سرمو انداختم پایین..
¥بچه ها کاره همتون عالی بود حالا بیاین دفترم کار مهمتون دارم
همه:چشم
با بچه ها رفتیم دفتر ک مدیر شرو ب حرف کرد...
¥بچه ها ی گروه جدید ب پایگاه اومده و میخاد ثبت نام کنه ولی مشکل اینه ک اون گروه ۶ نفرسو ۳ دختر و ۳ پسرن و ما در پایگاه فقط دو گروه میتونیم داشته باشیم ب همین دلیل تصمیم گرفتیم ک شما ها ی گروه باشین
همه:چیییییی
¥همین و رو حرفم حرف نمیزنین و ی چی دیگه همتون داخل ی پایگاه میمونین ما ی پایگاه براتون در نظر گرفتیم و این پایگاه ۳ اتاق داره و هر دختر با ی پسر ت اتاقا میمونن...خب از اونجایی ک جیمین و کوک دوص دختر دارن با اونا میمونن خب شوگا و یوری هم باهم
+-چیییییی
+ولی اقای چوی
¥یوری تصمیم گرفته شده
+اهههه خدااا
-فک نکن منم خیلی دوص دارم پیشت بمونم
+خدایا منو محو کن(ت ذهنش)
....
شرط پارت بعد:۱۰لایک
دینگ دینگ دینگ(مثلا صدای الارمه🙄😐)
+اههههه این الارم کوفتی چرا انقد صدا ....دختراااااا مسابقههههههه عرررر
÷چی؟ کی؟ کجا ؟من...من کیم؟؟؟
×مسابقه تمام شدددددههههه؟؟؟؟
+ن ن میگم بلند شین اماده شیم زود
+پاشین خودتونو جم کنیننننن
÷اوک
×باباااا بلند شدیم خووو!!!
ویو راوی
دخترا اماده شدن و ب همراه بادیگاردا رفتن پایگاهه مخصوص مسابقه...
ویو یوری
رو صندلی نشسته بودیم و منتظر تماشا چی ها شدیم ک پسرا هم اومدن و شوگا هم از پشت سرشون...ی نگاه خیلی جذاب و هات داشت ک یهو ته دلم خالی شد و تپش قلب گرفتم!نمدونم چرا !
و قشنگ اومد کناره من نشست...راستش رو بگم میهی دوص دختره کوکه و هانا هم دوص دختره جیمینه و الان دخترا رفتن پیشه بوی فرنداشون ب همین دلیل ما باهم تنها بودیم!
-سلام
+س..سلام
-تمرین کردی؟
+ه..هوم
-اوکی ای؟
+عا...عاره چطور؟
-عامم...همین طوری
(مدیر گروه دخترا و گروه پسرا یکیه و علامتش اینه¥)
¥بچه هاااا زود باشین مسابقه الان شروع میشه ها ۱۰ دقیقه برای اومدن وقت دارین
همه:چشم
ویو یوری
داشتیم از ت راه رو میرفتیم همه رفته بودن ک یهو شوگا همش نزدیکم میشد ک خوردم ب دیوار
+چ..چیکار م..میکنی؟؟؟؟
-هیچی
دستاشو گذاشت رو دیوار و ی حصار برام درس کرد
+ب..برو ع..عقب
-فقد میخام ی چی بگم نترس خانم کوچولو
+چی... میخای؟
-خاستم بگم ...امممم....حواست ب مسابقه باشه...ینی...میگم حواستو جم کن
+ب..باش برو ع...عقب
-اوک بای بای
من ت شک کاری ک شوگا کرد بودم ک گف
-دیر شده هااا
+او..اومدم
رفتیم و مسابقه شروع شد
خیلی حواسمو جم کردم و خوب بازی کردیم با دخترا
بعد از مسابقه ملوم شد گروه ما ی بار برد و گروه پسرا هم ی بار برد اخه دو راند داره و مساوی شدیم
بعد از مسابقه هم گروهی ها باهم دست میدادن و نوبت من و شوگا ک شد وقتی دستای گرمش دستای سرد منو لمس کرد تپش قلب گرفتم و گونه هام ب شدت سرخ شد و برا همین سرمو انداختم پایین..
¥بچه ها کاره همتون عالی بود حالا بیاین دفترم کار مهمتون دارم
همه:چشم
با بچه ها رفتیم دفتر ک مدیر شرو ب حرف کرد...
¥بچه ها ی گروه جدید ب پایگاه اومده و میخاد ثبت نام کنه ولی مشکل اینه ک اون گروه ۶ نفرسو ۳ دختر و ۳ پسرن و ما در پایگاه فقط دو گروه میتونیم داشته باشیم ب همین دلیل تصمیم گرفتیم ک شما ها ی گروه باشین
همه:چیییییی
¥همین و رو حرفم حرف نمیزنین و ی چی دیگه همتون داخل ی پایگاه میمونین ما ی پایگاه براتون در نظر گرفتیم و این پایگاه ۳ اتاق داره و هر دختر با ی پسر ت اتاقا میمونن...خب از اونجایی ک جیمین و کوک دوص دختر دارن با اونا میمونن خب شوگا و یوری هم باهم
+-چیییییی
+ولی اقای چوی
¥یوری تصمیم گرفته شده
+اهههه خدااا
-فک نکن منم خیلی دوص دارم پیشت بمونم
+خدایا منو محو کن(ت ذهنش)
....
شرط پارت بعد:۱۰لایک
۱۳.۷k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.