دوپارتی از مونی
۲/۲
لباسامو پوشیدم و کیفم هم برداشتم
ورفتم پایین... خاستم برم دم در و منتظرش وایسم ولی دستم توسطش کشیده شد نزدیک بود بیوفتم تو بغلش ولی تعادلم رو حفظ کردم و سرمو انداختم پایین...
-اینو بگیر بخور...توی کلاس ضعف میکنی*سرد
ساندویچی ک توی دستش بود رو بهم داد و منم اروم گرفتمش چرا انقد سرد شد خب!
ب سمت ماشین رفتیم ...تموم مدت سرم رو شیشه بود و ب بیرون خیره بودم...از ماشین پیاده شدم و سریع ب سمت کلاس رفتم جلو تر از نام...راستش همه توی مدرسه از ازدواج منو نام با خبر بودن...سریع رفتم سرجام نشستم...ک نام با ی لبخند اومد تو..
-سلام سلام...
همه:سلام استاد
-خب..برای امتحان خوندین دیگه؟
همه:بله
-خب...کیونگ شا... بیا برگه هارو بخش کن
کیونگ شا!!! دختره لوس کلاس ک رو نام کراشه!
=چشم استاد*با عشوه
+شیطونه میگه برو بفاکش بده*زیرلب
برگه هارو داد و همه شروع کردن...عجیب بود همه رو بلد بودم ...یعنی برای اولین بار سوالی رو حل نکرده نذاشتم...نام همش حواسش بود ک من تقلب نکنم ....اولین نفر برگه رو دادم و نام با قیافه پر از تعجب نگا میکرد...
رفتم سرجام نشستم تا دو دیقه بعد بقیه هم دادن...
-خب تا وقتی ک تصحیح میکنم میتونین استراحت کنین
*۱۵مین بعد
نام از سرجاش بلند شد و ب سمت نیمکتم اومد ....باز چ شکری خوردم یا خود خداااا
اومد دستمو گرفت و کشید بیرون از کلاس خاستم چیزی بگم ک شرو ب بوسیدنم کرد
چیشد؟
بعد از اینک جدا شد گفت
-میدونسم میخونیو بیست میشی!
+بی..بیست شدم؟؟؟!!!!
یهو همه شروع ب دست زدن و هو کشیدن کردم سرمو ک برگردوندم با بچه های کلاس رو ب رو شدم!...دم در کلاس داشتن مارو نگا میکردن....حتی ...حتی اون صحنه نههههههه
با خجالت سرمو پایین انداختم و فقد صدای خنده های نام و بچه هارو میشنیدم ...
-خب برین تو کلاس تا بیام...بچه ها رفتن و منم خاسم برم ک دوباره دستمو گرفت کشید و بغلم کرد و دم گوشم گفت
-خوبه خوندی چون اگر بیست نمیشدی تنبیه بدی در انتظارت بود!
+نا..نام!!!!
با دو رفتم توی کلاس
و نام هم پشت سرم با خنده اومد...
"پایان"
لباسامو پوشیدم و کیفم هم برداشتم
ورفتم پایین... خاستم برم دم در و منتظرش وایسم ولی دستم توسطش کشیده شد نزدیک بود بیوفتم تو بغلش ولی تعادلم رو حفظ کردم و سرمو انداختم پایین...
-اینو بگیر بخور...توی کلاس ضعف میکنی*سرد
ساندویچی ک توی دستش بود رو بهم داد و منم اروم گرفتمش چرا انقد سرد شد خب!
ب سمت ماشین رفتیم ...تموم مدت سرم رو شیشه بود و ب بیرون خیره بودم...از ماشین پیاده شدم و سریع ب سمت کلاس رفتم جلو تر از نام...راستش همه توی مدرسه از ازدواج منو نام با خبر بودن...سریع رفتم سرجام نشستم...ک نام با ی لبخند اومد تو..
-سلام سلام...
همه:سلام استاد
-خب..برای امتحان خوندین دیگه؟
همه:بله
-خب...کیونگ شا... بیا برگه هارو بخش کن
کیونگ شا!!! دختره لوس کلاس ک رو نام کراشه!
=چشم استاد*با عشوه
+شیطونه میگه برو بفاکش بده*زیرلب
برگه هارو داد و همه شروع کردن...عجیب بود همه رو بلد بودم ...یعنی برای اولین بار سوالی رو حل نکرده نذاشتم...نام همش حواسش بود ک من تقلب نکنم ....اولین نفر برگه رو دادم و نام با قیافه پر از تعجب نگا میکرد...
رفتم سرجام نشستم تا دو دیقه بعد بقیه هم دادن...
-خب تا وقتی ک تصحیح میکنم میتونین استراحت کنین
*۱۵مین بعد
نام از سرجاش بلند شد و ب سمت نیمکتم اومد ....باز چ شکری خوردم یا خود خداااا
اومد دستمو گرفت و کشید بیرون از کلاس خاستم چیزی بگم ک شرو ب بوسیدنم کرد
چیشد؟
بعد از اینک جدا شد گفت
-میدونسم میخونیو بیست میشی!
+بی..بیست شدم؟؟؟!!!!
یهو همه شروع ب دست زدن و هو کشیدن کردم سرمو ک برگردوندم با بچه های کلاس رو ب رو شدم!...دم در کلاس داشتن مارو نگا میکردن....حتی ...حتی اون صحنه نههههههه
با خجالت سرمو پایین انداختم و فقد صدای خنده های نام و بچه هارو میشنیدم ...
-خب برین تو کلاس تا بیام...بچه ها رفتن و منم خاسم برم ک دوباره دستمو گرفت کشید و بغلم کرد و دم گوشم گفت
-خوبه خوندی چون اگر بیست نمیشدی تنبیه بدی در انتظارت بود!
+نا..نام!!!!
با دو رفتم توی کلاس
و نام هم پشت سرم با خنده اومد...
"پایان"
۲۳.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.