*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:15
(¹سال بعد)
(ویو نویسنده)
خب خب توی این یک سال خب معلومه هم اعضا و هم ا.ت کلی پیشرفت داشتن . لونا و تهیونگ هنوز رابطشون ادامه داره بقیه پسرا هم سینگل هستن (بچه هاممم) ا.ت هم همینطور اما...
اما اینکه ا.ت و جونگ کوک هنوز بهم حسی دارن؟
ا.ت هنوز دیوانه وار جونگ کوک رو میپرسته؟
جونگ کوک دلتنگ ا.ت میشه؟
هیچ کس نمیدونه.....
شاید حتی خودشون..؟
(کوک ویو)
امروز هایب مهمونی بزرگی برای ایدل ها و افراد معروفش گرفتن که ایدل های دیگه از کمپانی های دیگه هم دعوت شدن من از وقتی ا.ت رفته خونه اعضا میمونم(هه هه فکرکردین بهتون میگم جونگ کوک چه حسی داره؟ شاید حس رفته؟شایدم نه؟) از اونجایی که لونا دوست دختر تهیونگ به مراسم دعوته یه پیرهن مشکی دکمه دار پوشیدم که سه تا از دکمه هاشو باز گذاشتم با یه شلوار مشکی از اونجایی که موهام یکم بلد بود بهم میومد رفتم پایین
کوک: اماده این؟
جین: اره اگه جیمین خان بیاد
تهیونگ: هی کوک چطوری؟
کوک: بد نیستم تو چطوری؟ لونا نمیاد؟
تهیونگ: میاد میاد ولی با ما نمیاد(لبخند ضایع)
کوک: تهیونگ خودت میدونی بدم میاد چیزی رو بپیچونی راحت بگو بخاطر من نمیاد و خودتو راحت کن
تهیونگ: دیگه خودت میدونی بخاطر تو نمیاد پس چرا میپرسی؟
جیمین: بریمم
شوگا: چه عجب شازده افتخار دادند!
جیمین: بسه دیگه بیریمم
.
رفتیم و رسیدیم باهم رفتیم طر یه میز که لونا هم به جمعمون اضافه شد
لونا: سلام (سرد)
اعضا: سلام
تهیونگ: چه خبر عزیزم ؟
لونا: هیچی ...
کوک: مثل اینکه جو سنگینه من برم
لونا: قبلا خودت جو رو سنگین میکردی یادته؟(پوزخند)
کوک: ببین لونا نمیدونم مشکلت با من چیه اما هرچی بوده وال قبلا بوده و الان ¹ سال گذشته فهمیدی؟
لونا: اگه اون مواقع باهاش سرد برخورد نمیکردی و دلشو نمیشکوندی الان اینجا بود
کوک: بب...
لونا: ا.ت..؟؟؟؟؟(اروم و خیلی خیلی متعجب)
کوک: چی ا.ت؟
Part:15
(¹سال بعد)
(ویو نویسنده)
خب خب توی این یک سال خب معلومه هم اعضا و هم ا.ت کلی پیشرفت داشتن . لونا و تهیونگ هنوز رابطشون ادامه داره بقیه پسرا هم سینگل هستن (بچه هاممم) ا.ت هم همینطور اما...
اما اینکه ا.ت و جونگ کوک هنوز بهم حسی دارن؟
ا.ت هنوز دیوانه وار جونگ کوک رو میپرسته؟
جونگ کوک دلتنگ ا.ت میشه؟
هیچ کس نمیدونه.....
شاید حتی خودشون..؟
(کوک ویو)
امروز هایب مهمونی بزرگی برای ایدل ها و افراد معروفش گرفتن که ایدل های دیگه از کمپانی های دیگه هم دعوت شدن من از وقتی ا.ت رفته خونه اعضا میمونم(هه هه فکرکردین بهتون میگم جونگ کوک چه حسی داره؟ شاید حس رفته؟شایدم نه؟) از اونجایی که لونا دوست دختر تهیونگ به مراسم دعوته یه پیرهن مشکی دکمه دار پوشیدم که سه تا از دکمه هاشو باز گذاشتم با یه شلوار مشکی از اونجایی که موهام یکم بلد بود بهم میومد رفتم پایین
کوک: اماده این؟
جین: اره اگه جیمین خان بیاد
تهیونگ: هی کوک چطوری؟
کوک: بد نیستم تو چطوری؟ لونا نمیاد؟
تهیونگ: میاد میاد ولی با ما نمیاد(لبخند ضایع)
کوک: تهیونگ خودت میدونی بدم میاد چیزی رو بپیچونی راحت بگو بخاطر من نمیاد و خودتو راحت کن
تهیونگ: دیگه خودت میدونی بخاطر تو نمیاد پس چرا میپرسی؟
جیمین: بریمم
شوگا: چه عجب شازده افتخار دادند!
جیمین: بسه دیگه بیریمم
.
رفتیم و رسیدیم باهم رفتیم طر یه میز که لونا هم به جمعمون اضافه شد
لونا: سلام (سرد)
اعضا: سلام
تهیونگ: چه خبر عزیزم ؟
لونا: هیچی ...
کوک: مثل اینکه جو سنگینه من برم
لونا: قبلا خودت جو رو سنگین میکردی یادته؟(پوزخند)
کوک: ببین لونا نمیدونم مشکلت با من چیه اما هرچی بوده وال قبلا بوده و الان ¹ سال گذشته فهمیدی؟
لونا: اگه اون مواقع باهاش سرد برخورد نمیکردی و دلشو نمیشکوندی الان اینجا بود
کوک: بب...
لونا: ا.ت..؟؟؟؟؟(اروم و خیلی خیلی متعجب)
کوک: چی ا.ت؟
۷.۰k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.