فیک جدید
عشق دیوانه من
Part0
[سال 2023]
ا/ت::هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجوری ببینمت
لبخند ملیحی زد اروم اروم به سمتش قدم برداشت صدای کفشای پاشنه بلندش جای سکوت و گرفته بود نشست جفتش و خیلی خونسرد دستشو گرفت
ا/ت::دستت......واقعا خوشحالم از گرفتنش
پاشد و رفت روبروش ایستاد یعنی واقعا فردا روز موعود...لبخند فیکش و چهر مرموزش همه دست به یکی کرده بودن تا دل تهیونگ و بلرزونه
گفت:امیدوارم هیچوقت گذرمون بهم نخوره البته بعید میدونم نیزه هایی که کم کم داشتن وارد بدن تهیونگ میشدن باعث شد نتونه حتی از درد ناله کنه بیشتر از توانش و جمع کرد تا بتونه طلب بخشش کنه:ت...ت...ت.. ا/ت با قیافه ای ترسناکه بهش خیره بود رو پاشنه پاش چرخید به سمت در رفت مکثی کرد و قصد برگشت و داشت ولی نمیتونست ولی نتونست اونم آدم بود و بازم وجدان داشت درو با شدت کشید با چهره ترسیده جیمین مواجه شد پوزخندی زد جیمین شروع کرد لب باز کردن:ا/ت؟.....راهشو به سمت جلو برد جیمین پشت سرش راه افتاد ا/ت گفت:بله؟ جیمین آرنجش و گرفت برگردوند به سمت خودش ا/ت با تعجب برگشت سمته جیمین جیمین گفت:مطمینی حالت خوبه ا/ت جیمین و در کمال ناباوری بغلش کرد و گفت:از این بهتر نمیشم جیمین شی راهشو کشید رفت جیمین برگشت به کارخونه ای که الان شدا بود پایگاه آدم کشی نگاه کرد بدو سمت ماشین رفت و درو برای ا/ت باز کرد
...............................................................
[2022]
با عصبانیت به سمت دفترش قدم برمیداشت این اولین دادگاهی بود که به هفته بعد موکول میشد و پچ پچ وکیل های شرکت بیشتر حرصی اش میکرد در شیشه ای روبروش که متعلق به اتاق خودش بود و محکم باز کردو نشست به سختی با کنترل کردن خودش لب زد:کاراموز تهیونگ....تهیونگ سرشو از تو کتاب آورد بیرون گفت:بله ا/ت........خنده ای حرصی کرد داد زد:کاراموز تهیونگ..اینجا محل کاره مگه شما آزمون ندادین که میای اینجا کتا میخونی؟گفت:حالا چه ضرری داره چیشده چرا اینقدر بی اعصابی سونبه؟
ادامه پارت بعد
Part0
[سال 2023]
ا/ت::هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجوری ببینمت
لبخند ملیحی زد اروم اروم به سمتش قدم برداشت صدای کفشای پاشنه بلندش جای سکوت و گرفته بود نشست جفتش و خیلی خونسرد دستشو گرفت
ا/ت::دستت......واقعا خوشحالم از گرفتنش
پاشد و رفت روبروش ایستاد یعنی واقعا فردا روز موعود...لبخند فیکش و چهر مرموزش همه دست به یکی کرده بودن تا دل تهیونگ و بلرزونه
گفت:امیدوارم هیچوقت گذرمون بهم نخوره البته بعید میدونم نیزه هایی که کم کم داشتن وارد بدن تهیونگ میشدن باعث شد نتونه حتی از درد ناله کنه بیشتر از توانش و جمع کرد تا بتونه طلب بخشش کنه:ت...ت...ت.. ا/ت با قیافه ای ترسناکه بهش خیره بود رو پاشنه پاش چرخید به سمت در رفت مکثی کرد و قصد برگشت و داشت ولی نمیتونست ولی نتونست اونم آدم بود و بازم وجدان داشت درو با شدت کشید با چهره ترسیده جیمین مواجه شد پوزخندی زد جیمین شروع کرد لب باز کردن:ا/ت؟.....راهشو به سمت جلو برد جیمین پشت سرش راه افتاد ا/ت گفت:بله؟ جیمین آرنجش و گرفت برگردوند به سمت خودش ا/ت با تعجب برگشت سمته جیمین جیمین گفت:مطمینی حالت خوبه ا/ت جیمین و در کمال ناباوری بغلش کرد و گفت:از این بهتر نمیشم جیمین شی راهشو کشید رفت جیمین برگشت به کارخونه ای که الان شدا بود پایگاه آدم کشی نگاه کرد بدو سمت ماشین رفت و درو برای ا/ت باز کرد
...............................................................
[2022]
با عصبانیت به سمت دفترش قدم برمیداشت این اولین دادگاهی بود که به هفته بعد موکول میشد و پچ پچ وکیل های شرکت بیشتر حرصی اش میکرد در شیشه ای روبروش که متعلق به اتاق خودش بود و محکم باز کردو نشست به سختی با کنترل کردن خودش لب زد:کاراموز تهیونگ....تهیونگ سرشو از تو کتاب آورد بیرون گفت:بله ا/ت........خنده ای حرصی کرد داد زد:کاراموز تهیونگ..اینجا محل کاره مگه شما آزمون ندادین که میای اینجا کتا میخونی؟گفت:حالا چه ضرری داره چیشده چرا اینقدر بی اعصابی سونبه؟
ادامه پارت بعد
۸.۰k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.