پارت 3: friend or love
پارت 3: friend or love
ویو تهیونگ
تهیونگ _ چون شیشه های ماشین دودیه از بیرون نمیشه داخل ماشین و دید . اگه از اون یکی در ماشین پیاده بشم متوجه نمیشن که از ماشین پیاده شدم. پس میخواستم سر به سر ا.ت بزارم برای همین از اون یکی در پیاده شدم . پشت ماشین قایم شدم .
.....................................................
ویو ا.ت
ا.ت _ رسیدم به ماشین . منتظر موندم که راننده بیاد تا در و باز کنه . راننده اومد . در و باز کرد . ولی ...... چی؟ تهیونگ کجاست؟
ا.ت: ببخشید ولی آقای کیم کجا هستن؟
راننده: نمیدونم ( با استرس )
ا.ت_ راننده تفنگشو در اورد و به اطرافش نگاه کرد . خیلی استرس داشتم. نکنه بلایی سرش بیاد؟
.......................................................
ویو تهیونگ
راننده و ا.ت داشتن دور و اطراف و دید میزدن و اصلا حواسشون به ماشین نبود. خیلی آروم در ماشین و باز کردم و نشستم داخل و لباسام و صاف کردم خیلی ریلکس با گوشیم ور میرفتم.
ته : چرا سوار نمیشید؟
تهیونگ _ ا.ت و راننده یک دفعه برگشتن سمت ماشین و من و نگاه کردن . با تعجب نگاهشون کردم .
ته _ چیزی شده ؟!!
.............................................................
ویو ا.ت
تکیه داده بودم به ماشین و داشتم اطراف و نگاه میکردم . صدای تهیونگ از توی ماشین اومد . منم برگشتم و با دیدن تهیونگ خشک شدم . نمیدونستم چیکار کنم. مجبور شدم از راننده مشاوره بگیرم . در گوشش گفتم .
ا.ت : الان من برای اولین بار بایسم و دیدم باید چیکار کنم ؟
راننده : خیلی ریلکس باهاش دست بده و سلام کن .
ا.ت : اوکی ممنون .
ا.ت _ راننده با دست اشاره کرد که بشینم کنار تهیونگ عقب.
منم نشستم و با تهیونگ دست دادم .
ا.ت : س... سلام .
تهیونگ : سلام .
............................................................
ویو تهیونگ
وقتی ا.ت من و دید در گوش راننده چیزی گفت و راننده هم در گوش ا.ت چیزی گفت و ا.ت با صدای نسبتا آروم گفت اوکی ممنون . ا.ت نشست داخل ماشین و بهم دست داد و با استرس گفت سلام و منم جوابشو دادم . انگار خیلی استرس داره .
ته : راننده برو خونه .
راننده : چشم .
ا.ت : میشه من و بزارید هتل؟ یا باید خودم برم؟
ته : شما با من میآید خونه .
ا.ت : چی؟! ولی نمیخوام مزاحم بشم . میرم هتل .
ته : نمیشه چون الان اعضا منتظرتن.
ا.ت : چی ؟! اعضا ؟؟ یعنی میتونم اونارو هم ببینم؟
ته : آره چرا نتونی .
ادامه پارت بعد ...........
ویو تهیونگ
تهیونگ _ چون شیشه های ماشین دودیه از بیرون نمیشه داخل ماشین و دید . اگه از اون یکی در ماشین پیاده بشم متوجه نمیشن که از ماشین پیاده شدم. پس میخواستم سر به سر ا.ت بزارم برای همین از اون یکی در پیاده شدم . پشت ماشین قایم شدم .
.....................................................
ویو ا.ت
ا.ت _ رسیدم به ماشین . منتظر موندم که راننده بیاد تا در و باز کنه . راننده اومد . در و باز کرد . ولی ...... چی؟ تهیونگ کجاست؟
ا.ت: ببخشید ولی آقای کیم کجا هستن؟
راننده: نمیدونم ( با استرس )
ا.ت_ راننده تفنگشو در اورد و به اطرافش نگاه کرد . خیلی استرس داشتم. نکنه بلایی سرش بیاد؟
.......................................................
ویو تهیونگ
راننده و ا.ت داشتن دور و اطراف و دید میزدن و اصلا حواسشون به ماشین نبود. خیلی آروم در ماشین و باز کردم و نشستم داخل و لباسام و صاف کردم خیلی ریلکس با گوشیم ور میرفتم.
ته : چرا سوار نمیشید؟
تهیونگ _ ا.ت و راننده یک دفعه برگشتن سمت ماشین و من و نگاه کردن . با تعجب نگاهشون کردم .
ته _ چیزی شده ؟!!
.............................................................
ویو ا.ت
تکیه داده بودم به ماشین و داشتم اطراف و نگاه میکردم . صدای تهیونگ از توی ماشین اومد . منم برگشتم و با دیدن تهیونگ خشک شدم . نمیدونستم چیکار کنم. مجبور شدم از راننده مشاوره بگیرم . در گوشش گفتم .
ا.ت : الان من برای اولین بار بایسم و دیدم باید چیکار کنم ؟
راننده : خیلی ریلکس باهاش دست بده و سلام کن .
ا.ت : اوکی ممنون .
ا.ت _ راننده با دست اشاره کرد که بشینم کنار تهیونگ عقب.
منم نشستم و با تهیونگ دست دادم .
ا.ت : س... سلام .
تهیونگ : سلام .
............................................................
ویو تهیونگ
وقتی ا.ت من و دید در گوش راننده چیزی گفت و راننده هم در گوش ا.ت چیزی گفت و ا.ت با صدای نسبتا آروم گفت اوکی ممنون . ا.ت نشست داخل ماشین و بهم دست داد و با استرس گفت سلام و منم جوابشو دادم . انگار خیلی استرس داره .
ته : راننده برو خونه .
راننده : چشم .
ا.ت : میشه من و بزارید هتل؟ یا باید خودم برم؟
ته : شما با من میآید خونه .
ا.ت : چی؟! ولی نمیخوام مزاحم بشم . میرم هتل .
ته : نمیشه چون الان اعضا منتظرتن.
ا.ت : چی ؟! اعضا ؟؟ یعنی میتونم اونارو هم ببینم؟
ته : آره چرا نتونی .
ادامه پارت بعد ...........
۳.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.