(ارباب زاده)Part.33
نویسنده*ویو
تهیونگ ا.ت رو انداخت تو اتاق
ته:چرا با جیمین بیرون بودی؟
ا.ت:اون گفت
ته:گفت که گفت تو مگه شوهر نداری اون بیناموسه (جیمین شی معذرت میخوام)
ا.ت:(پاشد)من بردت نیستن فکر کردی ارباب زاده ای و من ازت میترسم نه به این عمارت محتاجم نه به پولت هیچکدوم
این و که گفت تهیونگ عصبانی شد و دستش ر دراز کرد تا ا.ت رو بزنه
ته:اگه عاشقت نبودم هیچکدوم از این کارا رو نمیکردم(با داد)
از عمارت رفت بیرون تهیونگ ا.ت هم.....
ا.ت*ویو
تهیونگ رفت از عمارت رفت بیرون(واسه همیشه نه بچها قاطی نکنید یهو)نشستم
و گریه کردم کارم اشتباه بود واقعا همش تقصیر منه همچی تقصیر من بود
با چه رویی ازش بخوام معذرت خواهی کنم واقعا
___________________
شرط:
لایک:۲۰
کامنت:هرچقدر میخواید ولی هر یک نفر کامنت بذاره
تهیونگ ا.ت رو انداخت تو اتاق
ته:چرا با جیمین بیرون بودی؟
ا.ت:اون گفت
ته:گفت که گفت تو مگه شوهر نداری اون بیناموسه (جیمین شی معذرت میخوام)
ا.ت:(پاشد)من بردت نیستن فکر کردی ارباب زاده ای و من ازت میترسم نه به این عمارت محتاجم نه به پولت هیچکدوم
این و که گفت تهیونگ عصبانی شد و دستش ر دراز کرد تا ا.ت رو بزنه
ته:اگه عاشقت نبودم هیچکدوم از این کارا رو نمیکردم(با داد)
از عمارت رفت بیرون تهیونگ ا.ت هم.....
ا.ت*ویو
تهیونگ رفت از عمارت رفت بیرون(واسه همیشه نه بچها قاطی نکنید یهو)نشستم
و گریه کردم کارم اشتباه بود واقعا همش تقصیر منه همچی تقصیر من بود
با چه رویی ازش بخوام معذرت خواهی کنم واقعا
___________________
شرط:
لایک:۲۰
کامنت:هرچقدر میخواید ولی هر یک نفر کامنت بذاره
۶.۰k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.