فیک تهیونگ پارت :۲
Fake taehyong part:2
بابای ات سریع به سمت ات رفت ک یهو زنگ ایفون به صدا در اومد
+میا درو باز کن لطفا حتما لیانِ
#خودت باز کن
دخترک چشم طوسی با پشت چشم نازک کردن هم زمان هم لقمه ایی ک پر از تخم مرغ عسلی ک خواهرش به عنوان ناهار درست کرده بود رو داخل دهنش انداخت و شروع کرد به جویدن و به سمت ایفون رفت و چهره ی لیانی ک معلوم بود نا امید بود از اینکه کسی درو براش باز کنه
هم زمان با باز شدن در چشمای دختر گرد شد و لبخند درخشنانی روی لبش نشست .........
(یک مین بعد) علامت لیان &
&: اتتتتتتت دلم برات تنگ شده بود دختر
ات پوکر به سمت دختر برگشت گفت
+:دیروز ظهر همو دیده بودیم
&:ببین من الان اگه بخوام حساب کنم ۲۴ ساعتو ۸ دقیقه عو ۳۷ ثانیه عو
+:باشه باشه باز شروع نکن محاصباتتو خانم ریاضی دان
&:عوم از ریاضی دانت خوشم خوشم اومد ولی شروع نکن تو نگرفتم
+:ببین منو تو هرجوری ک شده مهاجرت میکینم و میریم کره و درسمونو میخونیم
&:ببین من بدون تو جایی نمیرما اخه بابای من اوکیه پولشم داره ولی تو چی پولشو داری ولی اجازه شو نداری ولی بازم به حرفم فکر کن اگر نمیزارن بیا فرار کنیم بابا ی ما رو میبره اون ور اب و بعدش عشق حال بِراههِ
+:خودت ک میدونی بخدا بابام منو میکشه بالاخره چی اخه چجوری فرار کنیم مگ بچه بازیِ
&:ببین دیشب با ، بابام حرف زدم گفتش باید ات راضی باشه همه جی اوکیه
+:ولی اخه.....
&:ولی ولی نکن واسه من حرف نباشه
+: بابا ی لحظه زر نزن بزار حرف بزنم مشکل اصلی من پوله پول، پولو من دارم اونم زیاد ولی اونقدم زیاد نیست واسه مهاجرت، بخوام مهاجرت کنم بابام باید بهم پول بدههههههههه
&:بشین سرجات انقد پول پول نکن میریم اونور کار میکنی پولشو بهم پس میدی حالا بزار به بابام زنگ بزنم
+:وایی دل تو دلم نیست قول میدم واست جبران کنم ماچ به کلت
بچه ها باصدای در به خودشون اومدن ک بابای ات اومد تو اومد گفت :
چرا انقد زوق داری اتفاقی افتاده . ات تا اومد حرفی بزنه ..........
بچه ها لطفا حمایت کنیددد
شرایط فالوور ۴۵
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
#بی_تی_اس #فیک #فیلم_کره_ای #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیکشن #رمان #وانشات #کیپاپ #رمان #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیک_نامجون #فیک_جین #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #رمان_بی_تی_اس
بابای ات سریع به سمت ات رفت ک یهو زنگ ایفون به صدا در اومد
+میا درو باز کن لطفا حتما لیانِ
#خودت باز کن
دخترک چشم طوسی با پشت چشم نازک کردن هم زمان هم لقمه ایی ک پر از تخم مرغ عسلی ک خواهرش به عنوان ناهار درست کرده بود رو داخل دهنش انداخت و شروع کرد به جویدن و به سمت ایفون رفت و چهره ی لیانی ک معلوم بود نا امید بود از اینکه کسی درو براش باز کنه
هم زمان با باز شدن در چشمای دختر گرد شد و لبخند درخشنانی روی لبش نشست .........
(یک مین بعد) علامت لیان &
&: اتتتتتتت دلم برات تنگ شده بود دختر
ات پوکر به سمت دختر برگشت گفت
+:دیروز ظهر همو دیده بودیم
&:ببین من الان اگه بخوام حساب کنم ۲۴ ساعتو ۸ دقیقه عو ۳۷ ثانیه عو
+:باشه باشه باز شروع نکن محاصباتتو خانم ریاضی دان
&:عوم از ریاضی دانت خوشم خوشم اومد ولی شروع نکن تو نگرفتم
+:ببین منو تو هرجوری ک شده مهاجرت میکینم و میریم کره و درسمونو میخونیم
&:ببین من بدون تو جایی نمیرما اخه بابای من اوکیه پولشم داره ولی تو چی پولشو داری ولی اجازه شو نداری ولی بازم به حرفم فکر کن اگر نمیزارن بیا فرار کنیم بابا ی ما رو میبره اون ور اب و بعدش عشق حال بِراههِ
+:خودت ک میدونی بخدا بابام منو میکشه بالاخره چی اخه چجوری فرار کنیم مگ بچه بازیِ
&:ببین دیشب با ، بابام حرف زدم گفتش باید ات راضی باشه همه جی اوکیه
+:ولی اخه.....
&:ولی ولی نکن واسه من حرف نباشه
+: بابا ی لحظه زر نزن بزار حرف بزنم مشکل اصلی من پوله پول، پولو من دارم اونم زیاد ولی اونقدم زیاد نیست واسه مهاجرت، بخوام مهاجرت کنم بابام باید بهم پول بدههههههههه
&:بشین سرجات انقد پول پول نکن میریم اونور کار میکنی پولشو بهم پس میدی حالا بزار به بابام زنگ بزنم
+:وایی دل تو دلم نیست قول میدم واست جبران کنم ماچ به کلت
بچه ها باصدای در به خودشون اومدن ک بابای ات اومد تو اومد گفت :
چرا انقد زوق داری اتفاقی افتاده . ات تا اومد حرفی بزنه ..........
بچه ها لطفا حمایت کنیددد
شرایط فالوور ۴۵
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
#بی_تی_اس #فیک #فیلم_کره_ای #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیکشن #رمان #وانشات #کیپاپ #رمان #فیک_جونگ_کوک #فیک_جیمین #فیک_نامجون #فیک_جین #فیک_شوگا #فیک_جیهوپ #رمان_بی_تی_اس
۸.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.