پارت ۸
از زبان ا.ت:
_حداقل کاندوم میبستی اگه حامله بشم چی؟؟
+خوشم نمیاد کاندوم ببندم بعدشم خب میتونی قرص های جلوگیری بخوری بیب
رفت طبقه پایین و یه لیوان آب و قرص برام آورد منم خوردم و باز هم خیلی درد داشتم برا همین دراز کشیدم رو تخت و خوابم برد
بعد چند ساعت از خواب بیدار شدم تقریبا شب شده بود رفتم تو حیاط عمارت اونجا یه تاپ کوچولو و کیوت داشت نشستم روش تا تاپ بخورم که دیدم یکی از نگهبانا اومد کنارم
(علامتش ×)
×سلام خانم ببخشید میخاستم یچیزی بهتون بگم
+بله بفرمایید
×من یکی از نگهبان های جناب جیمین هستم و چند ساله که براشون کار میکنم اما هیچوقت ندیدم که اینقد خوشحال باشن و حتی اگر ما کار اشتباهی بکنیم خیلی کمتر تنبیهمون میکنن یا اینکه اصلا نمیکنن ایشون از اینکه شمارو دارن خیلی خوشحالن ولی شما از رفتارهاتون کاملا معلومه که هیچ علاقه ای به آقای جیمین ندارین
+واقعا......ینی اون از داشتن من رفتارش هم تغییر کرده؟؟
×بله خانم شما میتونین بهشون یه فرصت بدین تا عشقشون رو بهتون ثابت کنن
+خب تو چرا اینقد به فکر جیمینی؟؟
×چون چندساله که براشون کار میکنم و یکی از نگهبان های قابل اعتمادشونم
حرفای اون نگهبانه خیلی رو مخم تاثیر گزاشته بود و از خودم پرسیدم چرا من اینقد از جیمین بدم میاد وقتی اون اینقد منو دوست داره اولاش سنش و اینکه یه مافیاعه واسم مشکل بود ولی الان که اون هم رفتارش تغییر کرده و هم اینقد عاشقمه بهتره منم بهش یه فرصت بدم
....................
_حداقل کاندوم میبستی اگه حامله بشم چی؟؟
+خوشم نمیاد کاندوم ببندم بعدشم خب میتونی قرص های جلوگیری بخوری بیب
رفت طبقه پایین و یه لیوان آب و قرص برام آورد منم خوردم و باز هم خیلی درد داشتم برا همین دراز کشیدم رو تخت و خوابم برد
بعد چند ساعت از خواب بیدار شدم تقریبا شب شده بود رفتم تو حیاط عمارت اونجا یه تاپ کوچولو و کیوت داشت نشستم روش تا تاپ بخورم که دیدم یکی از نگهبانا اومد کنارم
(علامتش ×)
×سلام خانم ببخشید میخاستم یچیزی بهتون بگم
+بله بفرمایید
×من یکی از نگهبان های جناب جیمین هستم و چند ساله که براشون کار میکنم اما هیچوقت ندیدم که اینقد خوشحال باشن و حتی اگر ما کار اشتباهی بکنیم خیلی کمتر تنبیهمون میکنن یا اینکه اصلا نمیکنن ایشون از اینکه شمارو دارن خیلی خوشحالن ولی شما از رفتارهاتون کاملا معلومه که هیچ علاقه ای به آقای جیمین ندارین
+واقعا......ینی اون از داشتن من رفتارش هم تغییر کرده؟؟
×بله خانم شما میتونین بهشون یه فرصت بدین تا عشقشون رو بهتون ثابت کنن
+خب تو چرا اینقد به فکر جیمینی؟؟
×چون چندساله که براشون کار میکنم و یکی از نگهبان های قابل اعتمادشونم
حرفای اون نگهبانه خیلی رو مخم تاثیر گزاشته بود و از خودم پرسیدم چرا من اینقد از جیمین بدم میاد وقتی اون اینقد منو دوست داره اولاش سنش و اینکه یه مافیاعه واسم مشکل بود ولی الان که اون هم رفتارش تغییر کرده و هم اینقد عاشقمه بهتره منم بهش یه فرصت بدم
....................
۱۵.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.