عاشق که بشی....پارت۲۷

توانا:یاعیز زنگ میزنه
لیا:تو این سر و صدا نمیشه ک حرف زد برو بیرون
توانا:هیچ جا نری ها همینجا بمون
لیا:باش عزیزم برو
اراز:ع دوباره سلام
لیا:سلام
اراز:مزاحم نیستم که؟
لیا:ن راحت باش
اراز:چرا نمیرقصی؟
لیا:حوصله ندارم
اراز:اهم باشه.چیزه تو دوس پسر داری؟
لیا:چطوور؟😒
اراز:همینجوری
لیا:اره ی دوس پسر خیلی خوشتیپ دارم و خیلیم عاشقشم اونم خیلی دوسم داره و اونو با هیشکی عوض نمیکنم
اراز:واقعا؟اهم باش.من کم کم برم
لیا: خدا حافظ .عجب گیری کردیما
توانا:من برگشتم عشقم
لیا:❤️
توانا:چرا قیافت تو همه؟
لیا:نه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لیا:اوف خیلی خسته شده بودم
توانا:ار منم
لیا:به چاعان زنگ بزنم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چاعان:الو عشقم
لیا:خوبی عشقم
چاعان:ممنون گلم.خوش گذشت
لیا:اره بد نبود.چکار میکنی؟
چاعان:با یاعیز فیلم میبینیم
لیا:دلتنگتون شدم
چاعان:ماهم خیلی دلتنگت شدیم
یاعیز:بهش بگو فردا بیاید خونه ما