درقبرستان بودم که دیدم مردی گریه کنان نشسته بود. گفتم مشک
درقبرستان بودم که دیدم مردی گریه کنان نشسته بود. گفتم مشکلت چیست اوگفت ۳۰سال است که مرده شورم. امروز جسده جوانی راآوردن که اعدامش کرده بودند. داشتم باتیغ خال کوبی هایش را میتراشیدم سینه اش را دیدم که نوشته بود :مرده شور آروم بشور این تن پر از خاطره هاست..... 😞 😔
۳.۱k
۱۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.