فیک مایکی پارت اول
مایکی بعد از ۲ هفته میاد خونه
میساکی:سلام عزیزم خوب..
مایکی: دهنتو ببند حوسلتو ندارم
میساکی: چشم *با بقض*
مایکی میره میخوابه توهم بعد چند دیقه میری بخوابی بغل مایکی که
مایکی: خودتو نچسبون به من
میساکی: بله چشم
میساکی با یاد کردن خاطرات قدیم لبخند دردناکی زد به خواب رفت
فلش بک به لاین تومان دم ساحل
میساکی: مایکییییییی*با شادی و خنده*
مایکی با یه لبخند شیرین: جانمممممم
میساکی: برات دورویاکی آوردم
مایکی: آخ جوننننننننننن
مایکی میساکی رو بغل کرد یه بوسه کوتاه رو لبش گزاشت اونا واقعا زندگی شادی داشتان تا..
فلش بک به لاین توکیو مانجی
مایکی با عصبانیت از بیرون اومد (روز مرگ دراکن)
میساکی: مایکی عزیزم چیزی شده؟
مایکی: برو گمشو میساکی حوصلتو ندارم
میساکی با داد: مایکی هر روز داری مثل برج زهر مار میای خونه تا کی باید تحملت کن..
میساکی حرفش با مشت مایکی تموم میشه و روی زمین میفته
میساکی:تا کی باید تحملت کنم*با گریه*
مایکی بدون حرفی میره تو اتاقش و میساکی رو با صورت خونی تنها میزاره
برگشت به زمان حال ساعت پنج صبح
ویو میساکی
از خواب پاشدم مایکی کنارم نبود برام عجیبه چرا متوجهه شکمم نشد معلومه اون اصلا احمیتی نمیده وگرنه تو ی این ۴ ماه میفهمید ولی نمیتونم بچمو زیر دست این مایکی عوضی بزرگ کنم
کوله پشتیم رو برداشم و پنج تا دسته پول و چند دست لباس برداشتم و لباس پوشیدم
برای فرار تمام عمارتو حفظم
از زبون ادمین
میساکی با سختی از همه ی نگهبان ها گذشت و به جلوی در رسید ولی گیر یه نگهبان افتاد نگهبان لباس میساکی رو میگیره
نگهبان: هوی اجازه نداری بری برگرد
میسا(مخفف میساکی): التماست میکنم بزار برم*با گریه*
نگهبان که چشمش به کبودی ها و قرمزی های روی بدن میسا افتاد لباسشو ول کرد
نگهبان: برو نمیخوام چهره ی در حال التماست رو شبا تو خواب ببینم
میسا: ممنون
فلش بک به ۴ ماهه پیش
ویو میساکی
چرا چرا چرا چرا چرا چرا من عاشق مایکی شدم عاشق کسی که تمام خوانوادم رو قتل عام کرده؟ تمام دوستام رو کشته؟ و توی یه انبار کثیف و نم دار با بدن خونی و زخمی زندانیم کرده ؟ این همه بلا فقط به خاطر اینکه میخواستم بر گردم خونم کنار دوستام و خانوادم؟
از زبون ادمین
مایکی دست میسا رو میکشه از انبار میاره بیرون میبرتش و روی تخت میندازتش و ...(هنتای نویس نیستم زیاد ولی خودتون اون عملیات رو تصور کنید😐)
برگشت به زمان حال
....
ادمین: برای پارت بعد ۱۳ تا لایک چون طولانی نوشتم احساس میکنم زیاد گند نزدم نظر شما چیه؟
🌌🌌🌌🌌🌌
میساکی:سلام عزیزم خوب..
مایکی: دهنتو ببند حوسلتو ندارم
میساکی: چشم *با بقض*
مایکی میره میخوابه توهم بعد چند دیقه میری بخوابی بغل مایکی که
مایکی: خودتو نچسبون به من
میساکی: بله چشم
میساکی با یاد کردن خاطرات قدیم لبخند دردناکی زد به خواب رفت
فلش بک به لاین تومان دم ساحل
میساکی: مایکییییییی*با شادی و خنده*
مایکی با یه لبخند شیرین: جانمممممم
میساکی: برات دورویاکی آوردم
مایکی: آخ جوننننننننننن
مایکی میساکی رو بغل کرد یه بوسه کوتاه رو لبش گزاشت اونا واقعا زندگی شادی داشتان تا..
فلش بک به لاین توکیو مانجی
مایکی با عصبانیت از بیرون اومد (روز مرگ دراکن)
میساکی: مایکی عزیزم چیزی شده؟
مایکی: برو گمشو میساکی حوصلتو ندارم
میساکی با داد: مایکی هر روز داری مثل برج زهر مار میای خونه تا کی باید تحملت کن..
میساکی حرفش با مشت مایکی تموم میشه و روی زمین میفته
میساکی:تا کی باید تحملت کنم*با گریه*
مایکی بدون حرفی میره تو اتاقش و میساکی رو با صورت خونی تنها میزاره
برگشت به زمان حال ساعت پنج صبح
ویو میساکی
از خواب پاشدم مایکی کنارم نبود برام عجیبه چرا متوجهه شکمم نشد معلومه اون اصلا احمیتی نمیده وگرنه تو ی این ۴ ماه میفهمید ولی نمیتونم بچمو زیر دست این مایکی عوضی بزرگ کنم
کوله پشتیم رو برداشم و پنج تا دسته پول و چند دست لباس برداشتم و لباس پوشیدم
برای فرار تمام عمارتو حفظم
از زبون ادمین
میساکی با سختی از همه ی نگهبان ها گذشت و به جلوی در رسید ولی گیر یه نگهبان افتاد نگهبان لباس میساکی رو میگیره
نگهبان: هوی اجازه نداری بری برگرد
میسا(مخفف میساکی): التماست میکنم بزار برم*با گریه*
نگهبان که چشمش به کبودی ها و قرمزی های روی بدن میسا افتاد لباسشو ول کرد
نگهبان: برو نمیخوام چهره ی در حال التماست رو شبا تو خواب ببینم
میسا: ممنون
فلش بک به ۴ ماهه پیش
ویو میساکی
چرا چرا چرا چرا چرا چرا من عاشق مایکی شدم عاشق کسی که تمام خوانوادم رو قتل عام کرده؟ تمام دوستام رو کشته؟ و توی یه انبار کثیف و نم دار با بدن خونی و زخمی زندانیم کرده ؟ این همه بلا فقط به خاطر اینکه میخواستم بر گردم خونم کنار دوستام و خانوادم؟
از زبون ادمین
مایکی دست میسا رو میکشه از انبار میاره بیرون میبرتش و روی تخت میندازتش و ...(هنتای نویس نیستم زیاد ولی خودتون اون عملیات رو تصور کنید😐)
برگشت به زمان حال
....
ادمین: برای پارت بعد ۱۳ تا لایک چون طولانی نوشتم احساس میکنم زیاد گند نزدم نظر شما چیه؟
🌌🌌🌌🌌🌌
۵.۰k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.