عشق اخر
پارت ۳
ویو کوک
نمیدونم چرا یهویی قلبم لرزید نک.کنه عاشقش شدم نه امکان نداره اونم حتما یک هر.زه هستش
+من مشکلی ندارم (خجالتی)
_پس میبینمت راستی بیا تو وی چی ادت کنم (بعد اد کردن) میبینمت برای ادرس رو میفرستم😁
ویو ا.ت
نمیدونم چرا احساس میکردم ادم خوبی نیست ازش خوشم نمیاد (< تو گه نخور +ادمیننننن <حالا باشع)
برگشتم خونه باید ساعت ۵ برم خونه ی جانگ کوک الان ساعت ۳ رقتم حموم و دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدن بیرون بعد میکاپ و لباسام رو پدشیدم لباسم در اون حد باز نبود جون میترسیدم کاری کنه استرس داشتم ولی نمیدونم چرا
ساعت ۴:۳۰ بود کامل اماده بودم برم قرار شد با موتورم برم
ویو خونه ی کوک
+سلام
_سلام خوبی
+ اره تو خوبی
_اره بیا داخل
+مرسی
ویو ا.ت
خونع ی خیلی بزرگی بود و البته قشنگ با کوک رفتیم ارائه رو اماده کنیم تقریبا تا اخرای کار پیش رفتیم که کوک اومو سمتم و من رو بزور تکیه داد به مبل و اروم لپم رو بوسیم دست و پاهام سست شده بودن
+ ای.. این چه کا...ری بود(خجالتی در حد لبو )
_ ببخشید دست خودم نبود (دستش رو لای موهای خودش میکشه)
+ مش..کلی نیستش فق...ط من باید برم(دم خود رد روی کول خود گذاشت و فرار کرد🤣)
{نکته چیزی مثل مش..کلی یعنی لکنت داره}
ویو کوک
میخواستم دبشو ببوسم اما برگشت خورد به لپش ولی مهم نیست اما اگه لبشو میبوسیدم اب میشد میرفت تو زمین🤣 (بندخدا ا.ت رو گیر اورده😁) ولی دلم میخواد طمع لباش رو بچشم
ویو ا.ت
زود زدم بیرون و سوار موتورم شدم کل مسیر به اون بوسه ی ساده روی لپم فکر میکردم قلبم به تپش
می افتاد ؛ رسیدم خونه و روتین پوستیمو انجام دادم و
با فکر اون بوسه خوابم برد.
فردا صبح
ویو کوک ساعت ۷
بیدار شدم با فکر به ا.ت با ذوق بلند شدم و حاظر شدن
اما وقتی رسیدم دوستش بود فکر کنم اسمش دوهی باشه اون با ته داشت حرف میزد ولی ا.ت نبود رفتم بغل دوهی و گفتم...
_ میگم ا.ت امروز نیمده
$ سلام نه سرمو خورده باد پشت موتور خورده بهش سردرد و گرفته و سرما خورده
_(تو ذهنش )وای نه باید برن ببینمش
ویو دوهی
کوک با عجله به سمت در کلاس رفت و رفت بیرون داره ماجرا جالب میشه کوک نگران ا.ت شده🤔
ویو ا.ت .........
.........................................................................
اینم از پارت ۳ ببخشید اگه کمه🙏🏻
فردا جبران میکنم
عکس فیک هم عوض شد
ویو کوک
نمیدونم چرا یهویی قلبم لرزید نک.کنه عاشقش شدم نه امکان نداره اونم حتما یک هر.زه هستش
+من مشکلی ندارم (خجالتی)
_پس میبینمت راستی بیا تو وی چی ادت کنم (بعد اد کردن) میبینمت برای ادرس رو میفرستم😁
ویو ا.ت
نمیدونم چرا احساس میکردم ادم خوبی نیست ازش خوشم نمیاد (< تو گه نخور +ادمیننننن <حالا باشع)
برگشتم خونه باید ساعت ۵ برم خونه ی جانگ کوک الان ساعت ۳ رقتم حموم و دوش ۲۰ مینی گرفتم و اومدن بیرون بعد میکاپ و لباسام رو پدشیدم لباسم در اون حد باز نبود جون میترسیدم کاری کنه استرس داشتم ولی نمیدونم چرا
ساعت ۴:۳۰ بود کامل اماده بودم برم قرار شد با موتورم برم
ویو خونه ی کوک
+سلام
_سلام خوبی
+ اره تو خوبی
_اره بیا داخل
+مرسی
ویو ا.ت
خونع ی خیلی بزرگی بود و البته قشنگ با کوک رفتیم ارائه رو اماده کنیم تقریبا تا اخرای کار پیش رفتیم که کوک اومو سمتم و من رو بزور تکیه داد به مبل و اروم لپم رو بوسیم دست و پاهام سست شده بودن
+ ای.. این چه کا...ری بود(خجالتی در حد لبو )
_ ببخشید دست خودم نبود (دستش رو لای موهای خودش میکشه)
+ مش..کلی نیستش فق...ط من باید برم(دم خود رد روی کول خود گذاشت و فرار کرد🤣)
{نکته چیزی مثل مش..کلی یعنی لکنت داره}
ویو کوک
میخواستم دبشو ببوسم اما برگشت خورد به لپش ولی مهم نیست اما اگه لبشو میبوسیدم اب میشد میرفت تو زمین🤣 (بندخدا ا.ت رو گیر اورده😁) ولی دلم میخواد طمع لباش رو بچشم
ویو ا.ت
زود زدم بیرون و سوار موتورم شدم کل مسیر به اون بوسه ی ساده روی لپم فکر میکردم قلبم به تپش
می افتاد ؛ رسیدم خونه و روتین پوستیمو انجام دادم و
با فکر اون بوسه خوابم برد.
فردا صبح
ویو کوک ساعت ۷
بیدار شدم با فکر به ا.ت با ذوق بلند شدم و حاظر شدن
اما وقتی رسیدم دوستش بود فکر کنم اسمش دوهی باشه اون با ته داشت حرف میزد ولی ا.ت نبود رفتم بغل دوهی و گفتم...
_ میگم ا.ت امروز نیمده
$ سلام نه سرمو خورده باد پشت موتور خورده بهش سردرد و گرفته و سرما خورده
_(تو ذهنش )وای نه باید برن ببینمش
ویو دوهی
کوک با عجله به سمت در کلاس رفت و رفت بیرون داره ماجرا جالب میشه کوک نگران ا.ت شده🤔
ویو ا.ت .........
.........................................................................
اینم از پارت ۳ ببخشید اگه کمه🙏🏻
فردا جبران میکنم
عکس فیک هم عوض شد
۸۴۹
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.