تک پارتی (وقتی خبر قرارت...)
#جونگین
#سونگمین
#استری_کیدز
جونگین: یااا...این دیگه چه کوفتیه؟
با حرص به تلویزیون خیره بود...
سونگمین که روی مبل اون طرفی نشسته بود به تویی که داشتی با تعجب به تلویزیون نگاه میکردی...خیره شد
سونگمین: درمورد این شایعه میدونستی ؟
خیلی جدی گفت که سریع نگاهت رو بهش دادی
+ ن..نه نه...
سونگمین آروم سرش رو تکون داد..
جونگین: خیلی چرته که همچین چیزی رو ساختن... واقعاً آدمای بیکارین...
کنترل رو از روی میز رو به روش برداشت و با عصبانیت تلویزیونی که داشت خبر قرار گذاشتنت با فرد دیگه ای رو میداد رو خاموش کرد و با کلافگی به تکیه گاه مبل...خودش رو بیشتر چسبوند..
سونگمین بلافاصله گوشیش رو برداشت و اونو کنار گوشش گرفت...بعد از چند تا بوق بلاخره با لحن عصبی شروع به حرف زدن کرد
سونگمین: همین حالا تمام این شایعات مزخرف رو تکذیب میکنید وگرنه...خودتون میدونید میتونم چیکارا کنم...
و بعد بدون اینکه اجازه ای به فرد پشت خط بده تا حرفی بزنه گوشی رو قطع کرد و کنار گذاشتش..
+ م..من.. متاسفم
سونگمین نگاهش رو به تو داد
سونگمین: مگه تقصیر توعه؟
+ ن.نه..ولی خب..
جونگین لبخند کمرنگی زد
جونگین: نیازی نیست نگران باشی...حالا دیگه تموم شد...
لبخندش باعث شد که تو هم لبخندی بزنی که جونگین دستاش رو برات باز کرد که بری توی بغلش تو هم که از خدا خواسته رفتی و توی بغلش لم دادی که اونم بوس کوتاهی به لپت زد
#سونگمین
#استری_کیدز
جونگین: یااا...این دیگه چه کوفتیه؟
با حرص به تلویزیون خیره بود...
سونگمین که روی مبل اون طرفی نشسته بود به تویی که داشتی با تعجب به تلویزیون نگاه میکردی...خیره شد
سونگمین: درمورد این شایعه میدونستی ؟
خیلی جدی گفت که سریع نگاهت رو بهش دادی
+ ن..نه نه...
سونگمین آروم سرش رو تکون داد..
جونگین: خیلی چرته که همچین چیزی رو ساختن... واقعاً آدمای بیکارین...
کنترل رو از روی میز رو به روش برداشت و با عصبانیت تلویزیونی که داشت خبر قرار گذاشتنت با فرد دیگه ای رو میداد رو خاموش کرد و با کلافگی به تکیه گاه مبل...خودش رو بیشتر چسبوند..
سونگمین بلافاصله گوشیش رو برداشت و اونو کنار گوشش گرفت...بعد از چند تا بوق بلاخره با لحن عصبی شروع به حرف زدن کرد
سونگمین: همین حالا تمام این شایعات مزخرف رو تکذیب میکنید وگرنه...خودتون میدونید میتونم چیکارا کنم...
و بعد بدون اینکه اجازه ای به فرد پشت خط بده تا حرفی بزنه گوشی رو قطع کرد و کنار گذاشتش..
+ م..من.. متاسفم
سونگمین نگاهش رو به تو داد
سونگمین: مگه تقصیر توعه؟
+ ن.نه..ولی خب..
جونگین لبخند کمرنگی زد
جونگین: نیازی نیست نگران باشی...حالا دیگه تموم شد...
لبخندش باعث شد که تو هم لبخندی بزنی که جونگین دستاش رو برات باز کرد که بری توی بغلش تو هم که از خدا خواسته رفتی و توی بغلش لم دادی که اونم بوس کوتاهی به لپت زد
۵۵.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.