عشق در شرکت p20
ا/ت
کرم زدن براش یکم گردنشو ماساژ دادمذکه بهتر سه
×بهتر شدید
_آره خیلی بهتر شد واقعاً ممنون
×خواهش میکنم خوشحالم که بهتری.
×کاری که نکردم.
_بازم ممنون
×لبخند. خواهش میکنم فعلا
_فعلا
وای وقتی لبخند میزد قشنگ تر میشود چقدر این بشر کیوته.
پرش زمانی به ساعت۵
ا/ت
ساعت ۵:۳۰دقیقه بود وسایلم جمع کردم زنگ زدم جیمن آمد دنبالم.
+سلام خشگله
×سلام موچی
دو تاشون خندیدن
+ خوب چه خبر امروز
×هیچی تو چیکار کردی
+من یه سری کارای عقب افتاده داشتم اونارو انجام دادم
×آهان
پرش زمانی به خونه
+میگم ساعت چند میریم
×ساهت ۸
+آهان پس ۸آماده باش
×باشه
ا/,ت
رفتم اتاقم لباسم در آوردم و بعد آرایشم پاک کردم زهنم پیش شوگا بود نمیتو نیستم بهش فکر نکنم روتخت دراز کشیدم وساعت کوک کردم که خواب نمونم همین جوری تو فکر شوگا بودم که خوابم برد.
شوگا
بعد شرکت آمدم خونه رفتم اتاقم لباسم عوض کردم. داشتم
به ا/ت فکر میکردم من عاشقش شدم یعنی اونم دوسم داره روتخت دراز کشیدم و تو فکر بودم که خوابم برد
کرم زدن براش یکم گردنشو ماساژ دادمذکه بهتر سه
×بهتر شدید
_آره خیلی بهتر شد واقعاً ممنون
×خواهش میکنم خوشحالم که بهتری.
×کاری که نکردم.
_بازم ممنون
×لبخند. خواهش میکنم فعلا
_فعلا
وای وقتی لبخند میزد قشنگ تر میشود چقدر این بشر کیوته.
پرش زمانی به ساعت۵
ا/ت
ساعت ۵:۳۰دقیقه بود وسایلم جمع کردم زنگ زدم جیمن آمد دنبالم.
+سلام خشگله
×سلام موچی
دو تاشون خندیدن
+ خوب چه خبر امروز
×هیچی تو چیکار کردی
+من یه سری کارای عقب افتاده داشتم اونارو انجام دادم
×آهان
پرش زمانی به خونه
+میگم ساعت چند میریم
×ساهت ۸
+آهان پس ۸آماده باش
×باشه
ا/,ت
رفتم اتاقم لباسم در آوردم و بعد آرایشم پاک کردم زهنم پیش شوگا بود نمیتو نیستم بهش فکر نکنم روتخت دراز کشیدم وساعت کوک کردم که خواب نمونم همین جوری تو فکر شوگا بودم که خوابم برد.
شوگا
بعد شرکت آمدم خونه رفتم اتاقم لباسم عوض کردم. داشتم
به ا/ت فکر میکردم من عاشقش شدم یعنی اونم دوسم داره روتخت دراز کشیدم و تو فکر بودم که خوابم برد
۵.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.