پارت ۲
ویو ات
داستان :
(هیچ ایده ایی ندارم ،ایده ات رو کامنت کن قشنگ😘)
پس داستان از این قراره اوکی
زینگگگگگگ
ات : الو ؟
نایون : سلام چطوری ؟
ات : سلام مرسی تو چطوری ؟
نایون : وقت داری بریم بیرون ؟
ات : نه یه پرونده اومده دستم
نایون : اوک خسته نباشی فعلا
ات : فعلا
فکنم ناراحت شد هوفف ولش بزار بشه من کار دارم خوب
رفتم دنبال سرنخ هایی که داشتم
ویو تهیونگ
داستان :
کوک : کارمون سخته سرنخ داری ؟
تهیونگ : اره داریم
کوک : پس بیا بریم دنبال سرنخ
تهیونگ : اوک
(لباس های کوک و تهیونگ و ات رو میزارم)
همینجوری هر سه تاشون یعنی ات و تهیونگ و کوک داشتن سرنخشون رو تو همون اتاقی که ق ت ل انجام شده
غژژژژ
ات : عه چه صدای بدی هم میده این دره ، چه تاریکه (چراغ قوه اش رو در میاره)
ات : عه رد خون
ویو تهیونگ
رفتیم داخل اتاق بزرگ بود
یه دفعه یه خانومه وارد اتاق شد اول فکردم پلیسه تا اینکه داشت رد خون رو دنبال میکرد و سرش خورد به سینم
ات : ای وای
تهیونگ : شما ؟
ات : من دنبال یه پرونده ق ت ل اومدم
تهیونگ : منم دنبال همون پرونده هستم میتونیم همکاری کنیم؟
ات : اره ، من این سرنخ هارو دارم تا یه حدی کمک میکنه
تهیونگ : خوبه
ببخشید هم دیر شد و هم کم
نایون هم دوست ات هست
لطفا داستان رو بگو
داستان :
(هیچ ایده ایی ندارم ،ایده ات رو کامنت کن قشنگ😘)
پس داستان از این قراره اوکی
زینگگگگگگ
ات : الو ؟
نایون : سلام چطوری ؟
ات : سلام مرسی تو چطوری ؟
نایون : وقت داری بریم بیرون ؟
ات : نه یه پرونده اومده دستم
نایون : اوک خسته نباشی فعلا
ات : فعلا
فکنم ناراحت شد هوفف ولش بزار بشه من کار دارم خوب
رفتم دنبال سرنخ هایی که داشتم
ویو تهیونگ
داستان :
کوک : کارمون سخته سرنخ داری ؟
تهیونگ : اره داریم
کوک : پس بیا بریم دنبال سرنخ
تهیونگ : اوک
(لباس های کوک و تهیونگ و ات رو میزارم)
همینجوری هر سه تاشون یعنی ات و تهیونگ و کوک داشتن سرنخشون رو تو همون اتاقی که ق ت ل انجام شده
غژژژژ
ات : عه چه صدای بدی هم میده این دره ، چه تاریکه (چراغ قوه اش رو در میاره)
ات : عه رد خون
ویو تهیونگ
رفتیم داخل اتاق بزرگ بود
یه دفعه یه خانومه وارد اتاق شد اول فکردم پلیسه تا اینکه داشت رد خون رو دنبال میکرد و سرش خورد به سینم
ات : ای وای
تهیونگ : شما ؟
ات : من دنبال یه پرونده ق ت ل اومدم
تهیونگ : منم دنبال همون پرونده هستم میتونیم همکاری کنیم؟
ات : اره ، من این سرنخ هارو دارم تا یه حدی کمک میکنه
تهیونگ : خوبه
ببخشید هم دیر شد و هم کم
نایون هم دوست ات هست
لطفا داستان رو بگو
۵.۰k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.