فیک جیمین
ازدواج اجباری
پارت ۳۶
جیمین : صب کن ببینمممم
یونا: گوه خوردمممم
جیمین : نوش جونتتت
یونگی : اینا کی میخوان تموم کنن؟
تهیون : نمیدونم ....
یونگی : بسه دیگهههه من گشنمه بریم غذا بخوریم
یونا: دایییی جیغغغغغغ کمکک
یونگی : اخه بچه مگه تو حواس نداری😂
جیمین : دارم میسوزممم
یونا: گفتمم حواسم نبود خووو ... به جای اینکه دنبالم کنی برو زیر دوش اب سرد
جیمین : نه بابا خودم نمیدونستم..یه سینی قهوه داغو خالی کردی رو مننن فقط صب کن مامانت بیادد
تهیون: 😂😂
جیمین: اه اه رفتمم
جیمین رفت حموم...
۳۰ مین بعد ( همه دور هم نشسته بودن )
یونا: نظرتونه بریم رستوران؟
جیمین: نه
یونا: چرااا
جیمین : دلم نمیخواد
یونگی: الان خودم براتون نودل درست میکنم
یونا: اخه نودلم شد غذاا
جیمین: مشکلی داری خودت میتونی بری غذا درست کنی
یونا: نمیخواممم
جیمین: خوددانی😎
.....................
۳ روز بعد ...
جیمین: یونا خدا لعنتت نکنهههه
یونا: باز چیکار کردمممم
جیمین: چرا رو فرش رنگ قرمز ریختییی
یونا: اوو اره لاک داشتم میزدم حواسم نبود
جیمین: یعنی چی حواسم نبود خو حواستو جمع کننن
یونا: خیل خبببب
جیمین: حالا بیا تمیزش کن تا مامانت نیومده کلمونو نکنده
یونا: نمیخوام بدم میاد
جیمین: غلط کردی
یونا: گگگگ
جیمین: ا..ادای ...منو در میاری؟
یونا: ها؟.. کی؟...من؟... نه... اصلااا
جیمین: اگه گوشیتو ازت نگرفتم
یونا: نهههه جیغغ
جیمین: ا...
صدای زنگ خونه*
جیمین: یا خودا
یونا: بسم الله 😱
جیمین: بدووووو
جیمین و یونا و تهیون و یونگی اینور و اونور خونه میدوییدن و تمیز میکردن .....
که اخر ا.ت با کلید درو باز کرد ...
ا.ت: جیغغغغ چخبرههه
جیمین : اممم...چیزه
ا.ت: فقط ۳ روز خونه نبودممم
تهیون : مامانی میدونی چیشده؟
ا،ت: چی شده؟
یونا دوید و جلوی دهن تهیونو گرفت
یونا : هیچی مامان زر میزنه
تهیون از دست یونا فرار کرد و رفت پیش ا.ت ... تهیون : یونا لاک ریخته رو فرش سفیدت که خیلی دوسش داشتی
ا.ت: یوناااااا ( جیغ )
یونا: هه ببخشید...
...........................
سیلامممممممم🍓توت فرنگی🍓های گشششششششنگمممممم اهم اهم شرطا : ❗❗ پست ابدیم و کام هاش و بلایکید تا پارت بعد و بزارمممممم ملسسسیییب اینم لایک کنا🍓🍓🍓🍓🍓💙💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙
پارت ۳۶
جیمین : صب کن ببینمممم
یونا: گوه خوردمممم
جیمین : نوش جونتتت
یونگی : اینا کی میخوان تموم کنن؟
تهیون : نمیدونم ....
یونگی : بسه دیگهههه من گشنمه بریم غذا بخوریم
یونا: دایییی جیغغغغغغ کمکک
یونگی : اخه بچه مگه تو حواس نداری😂
جیمین : دارم میسوزممم
یونا: گفتمم حواسم نبود خووو ... به جای اینکه دنبالم کنی برو زیر دوش اب سرد
جیمین : نه بابا خودم نمیدونستم..یه سینی قهوه داغو خالی کردی رو مننن فقط صب کن مامانت بیادد
تهیون: 😂😂
جیمین: اه اه رفتمم
جیمین رفت حموم...
۳۰ مین بعد ( همه دور هم نشسته بودن )
یونا: نظرتونه بریم رستوران؟
جیمین: نه
یونا: چرااا
جیمین : دلم نمیخواد
یونگی: الان خودم براتون نودل درست میکنم
یونا: اخه نودلم شد غذاا
جیمین: مشکلی داری خودت میتونی بری غذا درست کنی
یونا: نمیخواممم
جیمین: خوددانی😎
.....................
۳ روز بعد ...
جیمین: یونا خدا لعنتت نکنهههه
یونا: باز چیکار کردمممم
جیمین: چرا رو فرش رنگ قرمز ریختییی
یونا: اوو اره لاک داشتم میزدم حواسم نبود
جیمین: یعنی چی حواسم نبود خو حواستو جمع کننن
یونا: خیل خبببب
جیمین: حالا بیا تمیزش کن تا مامانت نیومده کلمونو نکنده
یونا: نمیخوام بدم میاد
جیمین: غلط کردی
یونا: گگگگ
جیمین: ا..ادای ...منو در میاری؟
یونا: ها؟.. کی؟...من؟... نه... اصلااا
جیمین: اگه گوشیتو ازت نگرفتم
یونا: نهههه جیغغ
جیمین: ا...
صدای زنگ خونه*
جیمین: یا خودا
یونا: بسم الله 😱
جیمین: بدووووو
جیمین و یونا و تهیون و یونگی اینور و اونور خونه میدوییدن و تمیز میکردن .....
که اخر ا.ت با کلید درو باز کرد ...
ا.ت: جیغغغغ چخبرههه
جیمین : اممم...چیزه
ا.ت: فقط ۳ روز خونه نبودممم
تهیون : مامانی میدونی چیشده؟
ا،ت: چی شده؟
یونا دوید و جلوی دهن تهیونو گرفت
یونا : هیچی مامان زر میزنه
تهیون از دست یونا فرار کرد و رفت پیش ا.ت ... تهیون : یونا لاک ریخته رو فرش سفیدت که خیلی دوسش داشتی
ا.ت: یوناااااا ( جیغ )
یونا: هه ببخشید...
...........................
سیلامممممممم🍓توت فرنگی🍓های گشششششششنگمممممم اهم اهم شرطا : ❗❗ پست ابدیم و کام هاش و بلایکید تا پارت بعد و بزارمممممم ملسسسیییب اینم لایک کنا🍓🍓🍓🍓🍓💙💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓💙🍓🍓💙
۱۶.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.