عاشقم باش پارت ¹⁴
ات ویو
چشمامو باز کردم یه مرد اومد جلوم
نامجون:ات خانم چشمات رو باز کردی
ات:تو کی هستی مردک
نامجون :من نامجون هستم اها زیاد زبون بریزی بعد تنبیه میشی
ات: هع تهیونگ پیدات کنه زندت نمیزاره
نامجون:یا بهتره بگم من زندش نمیزارم ببین بیا زنگش بزنیم
گوشیشو باز کرد و زنگ زد بعد چند تا بود جواب داد
ته:عوضی دارم پیدات میکنم
نامجون: اوه اوه خانم کوچولوت خیلی زبون میریزه میگه تهیونگ پیدامون. بکنه میکشتمون
ته:راس میگه چون زنده که صهله آتیشت میزنم!
ات:تهیونگگگگگ نیااا
نامجون:خفش کنید بزنیدش
ته:هوی مرتیکه
قطع کرد
یه مردی اومد سمتم تا تونست منو زد انقد زدم که بیهوش شدم
ته ویو
اعصابم خورد بود
جین:پیداشون کردم
ته:بریم
فک کنم حدود پنجاه تا ادم اورده بودم سریع ماشین و روشن کردم و رفتیم سمت ادرس وسط جنگل بود رسیدیم به یه کلبه رسیدیم ماشینارو پارک کردیم و رفتیم تو
ات ویو
داشتم گریه میکردم که یهو ته اومد داخل
ات:تهیونگ(داد،گریه)
ته:ات
اومدم برم پیشش نامجون دستشو گرفت زیره گلوم و یه تفنگ گذاشت رو سرم
جین:یعنی اگه دست از پا خطا کنی
ته:ببین میکشمت
دیدم یکی پشت سره تهیونگ می خواست بهش شلیک کنه دسته نامجون رو گاز گرفتم ولم کرد دویدم سمت تهیونگ محکم بغلش کردم که صدای شلیک اومد
ته ویو
یهو دیدم ات محکم بغلم کرد تیر به اون خورد
ته:حمله کنیددددد
ادمام ریختن داخل
ته:ات ات تروخدا چشماتو باز کن عشقم(گریه)
ات:تهیو...نگ....(بیجون
سریع براگ بغلش کردم بردمش تو ماشین با جین بردیمش بیمارستان بردنش اتاق عمل
پرش زمانی یک ساعت بعد
دکتر:اقای کیم گلوله رو از شکم خانمتون در اوردیم ایشون الان بیهوشن میتونید ببریدشون خونه که بهوش بیان
جین:خیلی ممنون
رفتم تو اتاق ات رو براگ بغل کردم
ته:جین بیا بریم
رفتیم پایین ات رو گذاشتم عقب و حرکت کردیم
رسیدیم عمارت ات رو بغل کردم رفتیم داخل
اجوما:ات چیش شده
بردمش بالا گذاشتمش رو تخت حین کنارش نشسته بود و دستشو گرفته بود منم به دیوار دست به سینه تکیه داده بودم
ات ویو
چشمامو اروم باز کردم
جین:بهوش اومد بهوش اومد
جین:ات خوبی؟
ات:,اره
ات:جین میشه یچیزی ازت بخوام
جین:جانم بگو هرچیزی باشه
ات:یه وکیل می خوام واسه طلاق می خوام طلاق بگیرم و از اینجا برم!
ته:ات حرفه مفت نزن
ات:چرا نزنم هاا تو که می خواستی بگیری منم میگیرم و از دستت خلاص میشم
ته:جین برو بیرون
جین رفتم بیرون که.......
چشمامو باز کردم یه مرد اومد جلوم
نامجون:ات خانم چشمات رو باز کردی
ات:تو کی هستی مردک
نامجون :من نامجون هستم اها زیاد زبون بریزی بعد تنبیه میشی
ات: هع تهیونگ پیدات کنه زندت نمیزاره
نامجون:یا بهتره بگم من زندش نمیزارم ببین بیا زنگش بزنیم
گوشیشو باز کرد و زنگ زد بعد چند تا بود جواب داد
ته:عوضی دارم پیدات میکنم
نامجون: اوه اوه خانم کوچولوت خیلی زبون میریزه میگه تهیونگ پیدامون. بکنه میکشتمون
ته:راس میگه چون زنده که صهله آتیشت میزنم!
ات:تهیونگگگگگ نیااا
نامجون:خفش کنید بزنیدش
ته:هوی مرتیکه
قطع کرد
یه مردی اومد سمتم تا تونست منو زد انقد زدم که بیهوش شدم
ته ویو
اعصابم خورد بود
جین:پیداشون کردم
ته:بریم
فک کنم حدود پنجاه تا ادم اورده بودم سریع ماشین و روشن کردم و رفتیم سمت ادرس وسط جنگل بود رسیدیم به یه کلبه رسیدیم ماشینارو پارک کردیم و رفتیم تو
ات ویو
داشتم گریه میکردم که یهو ته اومد داخل
ات:تهیونگ(داد،گریه)
ته:ات
اومدم برم پیشش نامجون دستشو گرفت زیره گلوم و یه تفنگ گذاشت رو سرم
جین:یعنی اگه دست از پا خطا کنی
ته:ببین میکشمت
دیدم یکی پشت سره تهیونگ می خواست بهش شلیک کنه دسته نامجون رو گاز گرفتم ولم کرد دویدم سمت تهیونگ محکم بغلش کردم که صدای شلیک اومد
ته ویو
یهو دیدم ات محکم بغلم کرد تیر به اون خورد
ته:حمله کنیددددد
ادمام ریختن داخل
ته:ات ات تروخدا چشماتو باز کن عشقم(گریه)
ات:تهیو...نگ....(بیجون
سریع براگ بغلش کردم بردمش تو ماشین با جین بردیمش بیمارستان بردنش اتاق عمل
پرش زمانی یک ساعت بعد
دکتر:اقای کیم گلوله رو از شکم خانمتون در اوردیم ایشون الان بیهوشن میتونید ببریدشون خونه که بهوش بیان
جین:خیلی ممنون
رفتم تو اتاق ات رو براگ بغل کردم
ته:جین بیا بریم
رفتیم پایین ات رو گذاشتم عقب و حرکت کردیم
رسیدیم عمارت ات رو بغل کردم رفتیم داخل
اجوما:ات چیش شده
بردمش بالا گذاشتمش رو تخت حین کنارش نشسته بود و دستشو گرفته بود منم به دیوار دست به سینه تکیه داده بودم
ات ویو
چشمامو اروم باز کردم
جین:بهوش اومد بهوش اومد
جین:ات خوبی؟
ات:,اره
ات:جین میشه یچیزی ازت بخوام
جین:جانم بگو هرچیزی باشه
ات:یه وکیل می خوام واسه طلاق می خوام طلاق بگیرم و از اینجا برم!
ته:ات حرفه مفت نزن
ات:چرا نزنم هاا تو که می خواستی بگیری منم میگیرم و از دستت خلاص میشم
ته:جین برو بیرون
جین رفتم بیرون که.......
۳۰.۱k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.