سناریو
سناریو
«وقتی دعوا میکنی و میزنه تو گوشت بعد میفهمه حامله ای»
نامجون :«شوکه میشه» بگو که من اینکارو نکردم،بگو اشتباه شده
جین : خیلی معذرت میخوام دست خودم نبود،یعنی چرا دست خودم بود ولی کارش دست من نبود
ا/ت : تو همیشه منو میخندونی💕
یونگی :«اصلا نمیتونه باور کنه» من چیکار کردم،ببخشید
جیهوپ :«خیلی گریه میکنه» ا/ت منو ببخش
جیمین :«غش میکنه و حالش بد میشه»
تهیونگ : با این کاری که کردم بهتره دیگه ازت فاصله بگیرم تا بهت آسیبی نزنم
جونگ کوک : بیبی بخدا نمیخواستم اینجوری بشه
«وقتی دعوا میکنی و میزنه تو گوشت بعد میفهمه حامله ای»
نامجون :«شوکه میشه» بگو که من اینکارو نکردم،بگو اشتباه شده
جین : خیلی معذرت میخوام دست خودم نبود،یعنی چرا دست خودم بود ولی کارش دست من نبود
ا/ت : تو همیشه منو میخندونی💕
یونگی :«اصلا نمیتونه باور کنه» من چیکار کردم،ببخشید
جیهوپ :«خیلی گریه میکنه» ا/ت منو ببخش
جیمین :«غش میکنه و حالش بد میشه»
تهیونگ : با این کاری که کردم بهتره دیگه ازت فاصله بگیرم تا بهت آسیبی نزنم
جونگ کوک : بیبی بخدا نمیخواستم اینجوری بشه
۶.۴k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.