فیک (مدرسه ی عاشقی من) p2
ویو کوک
نمیتونستم چشم از ات بردارم ولی من یه مافیا هستم نه نه نباید این کارو کنم بیخیال بزار یکم حرف بزنم باهاش
رسیدیم کلاس که من و ات همکلاسی شدیم
کوک : میشه باهم بشینیم
ات : اوممم باشه
کوک : ممنونم
پرش زمانی ۳ ماه بعد
از زبون ات
راهم با کوک یکی بود داشتم بهش علاقمند میشدم ووییی نه دختر تو نباید عاشقش شی آخه خیلی جذابه اههه بیخیال امروز تو مدرسه گفت تو بیرون بعد مدرسه کارم داره وایستادم جلوی درخت که کوک اومد
ات : کاری داشتی ؟
کوک : راستش من
هی داشت نزدیک میشد که من پشت پشتی میرفتم که خوردم به درخت
نمیتونستم چشم از ات بردارم ولی من یه مافیا هستم نه نه نباید این کارو کنم بیخیال بزار یکم حرف بزنم باهاش
رسیدیم کلاس که من و ات همکلاسی شدیم
کوک : میشه باهم بشینیم
ات : اوممم باشه
کوک : ممنونم
پرش زمانی ۳ ماه بعد
از زبون ات
راهم با کوک یکی بود داشتم بهش علاقمند میشدم ووییی نه دختر تو نباید عاشقش شی آخه خیلی جذابه اههه بیخیال امروز تو مدرسه گفت تو بیرون بعد مدرسه کارم داره وایستادم جلوی درخت که کوک اومد
ات : کاری داشتی ؟
کوک : راستش من
هی داشت نزدیک میشد که من پشت پشتی میرفتم که خوردم به درخت
۵.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.