عشق بی پروا ۲۳
ارسلان،:هیچی دورت بگردم ولش کن
دیانا:باش
ارسلان:خب بریم غذا بخوریم
دیانا:اره من دلم پیتزا میخواد
ارسلان:باش بریم
دسیدیم جلوی یه رستوران رفتیم نشستیم
گارسون:چی میل دارید
دیانا :یه پیتزا یه سیب زمینی و یه پاستا
ارسلان :من یه استیک
گارسون:نوشیدنی
دیانا:موهیتو
ارسلان:منم همین طور
غذا ها که اومد دیانا با ولع داشت غذا میخورد
ادسلان:دورت بگردم اروم الان همه میفهما بچت دقلو هست
دیانا :ارسلاااان
ارسلان:باشه ببخشید
غذا که تموم شد رفتبم یه کم تو شهر دور زدیم و بعد رفتیم خونه دیدم دیانا خوابع
بغلش کردم گذاشتمش تو اتاق و فقط شال و مانتوش رو در اوردم
خودمم کنارش دراز کشیدم رفتم تو گوشییم
ساعت ۴
دیانا:ارسلاان
ارسلان:بیدار شدی
دیانا:اره تو نخوابیدی ؟؟
ارسلان:نه
بعد به تاج تخت تکیه دادم سر دیانا رو سینم بود و دستم دور کمرش
و با اون یکی دستم موهاش رو نوازش میکردم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانم
دیانا:کی قراره بریم بیمارستان واسه رومبنا
ارسلان :ساعت ۷ امرور
دیانا:اگه بچه باشه چی
ارسلان:نمی دونم ولی تو نباشی میمیرم
دیانا:دورت بگردم
یهو یه اشک از چشم ارسلان ریخت پایین
منم با دستم پاکش کردم و لپش رو بوسیدم
دیانا:ارسلاان دورت بگردم
ارسلان:جانم
دیانا:چرا گریه میکنی
ارسلان:کی مننن!!!
دیانا:ارسلااان😏
ارسلان:یه لحظه فکر کردم تو نباشی چی میشه
دیانا:فکر نکن چون نمیرم همیشه بیخ ریشتم
شاید قهر کنم دعوا کنم ولی ولت نمی کنم
ارسلان:دورت بگردم😊
دیانا:..........
لایک به ۱۰ برسه پارت بعد😊😊
دیانا:باش
ارسلان:خب بریم غذا بخوریم
دیانا:اره من دلم پیتزا میخواد
ارسلان:باش بریم
دسیدیم جلوی یه رستوران رفتیم نشستیم
گارسون:چی میل دارید
دیانا :یه پیتزا یه سیب زمینی و یه پاستا
ارسلان :من یه استیک
گارسون:نوشیدنی
دیانا:موهیتو
ارسلان:منم همین طور
غذا ها که اومد دیانا با ولع داشت غذا میخورد
ادسلان:دورت بگردم اروم الان همه میفهما بچت دقلو هست
دیانا :ارسلاااان
ارسلان:باشه ببخشید
غذا که تموم شد رفتبم یه کم تو شهر دور زدیم و بعد رفتیم خونه دیدم دیانا خوابع
بغلش کردم گذاشتمش تو اتاق و فقط شال و مانتوش رو در اوردم
خودمم کنارش دراز کشیدم رفتم تو گوشییم
ساعت ۴
دیانا:ارسلاان
ارسلان:بیدار شدی
دیانا:اره تو نخوابیدی ؟؟
ارسلان:نه
بعد به تاج تخت تکیه دادم سر دیانا رو سینم بود و دستم دور کمرش
و با اون یکی دستم موهاش رو نوازش میکردم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانم
دیانا:کی قراره بریم بیمارستان واسه رومبنا
ارسلان :ساعت ۷ امرور
دیانا:اگه بچه باشه چی
ارسلان:نمی دونم ولی تو نباشی میمیرم
دیانا:دورت بگردم
یهو یه اشک از چشم ارسلان ریخت پایین
منم با دستم پاکش کردم و لپش رو بوسیدم
دیانا:ارسلاان دورت بگردم
ارسلان:جانم
دیانا:چرا گریه میکنی
ارسلان:کی مننن!!!
دیانا:ارسلااان😏
ارسلان:یه لحظه فکر کردم تو نباشی چی میشه
دیانا:فکر نکن چون نمیرم همیشه بیخ ریشتم
شاید قهر کنم دعوا کنم ولی ولت نمی کنم
ارسلان:دورت بگردم😊
دیانا:..........
لایک به ۱۰ برسه پارت بعد😊😊
۵.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.