سرنوشت پارت ۱۰
ویوی یونجی
یک ماه بعد
خب توی این یکماه همه چی عالی بود و من واقعا تا الان پیش پسرا بهم بد نگذشته و خوب کارنامه ام گرفتم و معدلم بیست بود
جیمین:آبجی ژووووونم نمیای صبحونه؟؟(داد)
یونجی:الان میام اوپا
رفتم پایین و صبحونه خوردم و با پسرا گفتیم و خندیدیم که ته گفت:ا...م یونجی ما امروز یه قرار کاری داریم جیمین پیشت میمونه، باشه
کوک:و اصلا هم نگران نباش چون امکان داره تا شب اونجا باشیم هر اتفاقی هم که افتاد با جیمین و بادیگاردا میری باشه بانی؟
یونجی: باوشه (خنده)
بچه ها وضعیتم یجوریه نمیتونم پارت بزارم ولی حتما تا پس فردا میزارم
یک ماه بعد
خب توی این یکماه همه چی عالی بود و من واقعا تا الان پیش پسرا بهم بد نگذشته و خوب کارنامه ام گرفتم و معدلم بیست بود
جیمین:آبجی ژووووونم نمیای صبحونه؟؟(داد)
یونجی:الان میام اوپا
رفتم پایین و صبحونه خوردم و با پسرا گفتیم و خندیدیم که ته گفت:ا...م یونجی ما امروز یه قرار کاری داریم جیمین پیشت میمونه، باشه
کوک:و اصلا هم نگران نباش چون امکان داره تا شب اونجا باشیم هر اتفاقی هم که افتاد با جیمین و بادیگاردا میری باشه بانی؟
یونجی: باوشه (خنده)
بچه ها وضعیتم یجوریه نمیتونم پارت بزارم ولی حتما تا پس فردا میزارم
۱.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.