ادامه 🪩عشقـ ِرومخـp⁶
*صداشو بلند تر میکنه* ؛اینهمه دم گوشتون اواز خوندم که اگر میخواید زندگیتونو به باد ندم عین دوتا بچه ی عادی و اروم تو دانشگاه رفتار کنید بیشتر ازین سر بقیه قلدری نکنید*کاملا داد میزنه و دستاش و رو میز روبه روی جیمین و جونگ کوک میزنه و پا میشه، گرفتید چی میگم دیگه؟!* پس کی میخواید درست شییید!!!با داد اخرش تحملم و ازدست دادم و متقابلا در حالت نیم خیز قرار گرفتم و دستم و گزاشتم رو به روی دستاش روی میز و داد زدم×کی میخوای بفهمی با تهدید و داد نمیتونی زندگی یه نفرو عوض کنی!!؟ چرا یه جوری میگی انگار ما خودمون خود به خود به این روز افتادیم! اگه تو با اخلاق پول دوستیت نبودین و اینهمه مارو تو خونه شکن جه نمیکردی ما هیچوقت به این روز نمیفتادیم که الکی سر بقیه قلدری کنیم و اینهمه حرف پشت سرمون نبود!!! جیمین با اخم غلیظی به ما خیره شده بود و معلوم بود که به زور داره خودشو کنترل میکنه...
فلش بک به دوسال پیش:دبیر جئون رو به پنجره ی اتاقش ایستاده و پشتش به جیمین و جونگ کوک هست ؛باید برای دانشجوهای دانشگاه قلدری کنید،مخصوصا دختر مدیر کانگ! ÷چی؟!ولی عموجان ما... ؛ ولی و اما نداره! همین که گفتم! $جونگکوک با عصبانیت و صدای نسبتا بلند میگه... ×یعنی چی!!! تو مارو مجبور کردی از رویامون دست بکشیم و بیایم تو این دانشگاه کوفتی درس بخونیم تا یه گرون از جیب جنابعالی کم نشه بعد الان داری میگی کاری کنیم که نصف کره دربارمون بد حرف بزنن و از جایی که هستیمم پایین تر بریم؟! 😡ببینم تو بابامی یا دشمنم؟! اصلا برات مهم هس که یه پسر داری که دلش میخواد به چه جاهایی برسه؟! اصلا... $حرف جونگکوک با سی لی تو صورتش نصفه موند.. ؛ خ فه شو! دقیقا به خاطر اینکه پسرمی باید به حرفم گوش کنی! اون مدیر کانگ لن تی باید مدیریت و به من بده و شما دوتام فقط دوتا صلاح برای جنگ با اونید! هیچ میدونید اگه مدیریت به من واگذار شه چقد پول تو جیبم میاد!؟ ÷یعنی ارزش پسر و برادرزاده ات از پول برات کمتره!؟مگه الانم به اندازه کافی نداری؟ عمارت سیصد متری و حقوق میلیاردی( داد میزنه)برات کمه؟! انقد پول دوست نباش یکمم برا ما ارزش قابل باش!! $دبیر جون داد میزنه ؛ چرا فک میکنید برا من مهمید؟! شماها قاتل خانوادمین! اگه شما نبودید داداش و همسرم هنوزم پیشم بودن!😡 همینم که تا الان نگهتون داشتم باید خداتونم شکر کنید!!) $جیمین با داد ÷انقد تو سرمون نکوب مگه ما خودمون خواستیم اینجوری بدنیا بیایم؟ *تقریبا داره عربده میزنه* اگه تو یکم از پولاتو به بابام میدادی الان داداشت پیشت بود! انقد مارو مقصر ندون باعث و بانی همه ی اینا فقط و فقط *کاملا با تمام وجود داد میزنه*خودتییت!!!!! $بعد از اون جونگکوک و جیمین با شتاب و عصبانیت و بغضی که ته گلوشون گیر کرده از اتاق دبیر خارج میشن و به سمت عمارت شون میرن. و از اون روز به بعد هربار که با حرف دبیر جون مخالفت میکنن،سخت شک نجه میشن... تا وقتی که دیگه نمیکشن و از سر اجبار قلدری رو سر بچه ها شروع میکنن و ازون روز به بعد بدنام ترین مدرسه میشن!
فلش بک به دوسال پیش:دبیر جئون رو به پنجره ی اتاقش ایستاده و پشتش به جیمین و جونگ کوک هست ؛باید برای دانشجوهای دانشگاه قلدری کنید،مخصوصا دختر مدیر کانگ! ÷چی؟!ولی عموجان ما... ؛ ولی و اما نداره! همین که گفتم! $جونگکوک با عصبانیت و صدای نسبتا بلند میگه... ×یعنی چی!!! تو مارو مجبور کردی از رویامون دست بکشیم و بیایم تو این دانشگاه کوفتی درس بخونیم تا یه گرون از جیب جنابعالی کم نشه بعد الان داری میگی کاری کنیم که نصف کره دربارمون بد حرف بزنن و از جایی که هستیمم پایین تر بریم؟! 😡ببینم تو بابامی یا دشمنم؟! اصلا برات مهم هس که یه پسر داری که دلش میخواد به چه جاهایی برسه؟! اصلا... $حرف جونگکوک با سی لی تو صورتش نصفه موند.. ؛ خ فه شو! دقیقا به خاطر اینکه پسرمی باید به حرفم گوش کنی! اون مدیر کانگ لن تی باید مدیریت و به من بده و شما دوتام فقط دوتا صلاح برای جنگ با اونید! هیچ میدونید اگه مدیریت به من واگذار شه چقد پول تو جیبم میاد!؟ ÷یعنی ارزش پسر و برادرزاده ات از پول برات کمتره!؟مگه الانم به اندازه کافی نداری؟ عمارت سیصد متری و حقوق میلیاردی( داد میزنه)برات کمه؟! انقد پول دوست نباش یکمم برا ما ارزش قابل باش!! $دبیر جون داد میزنه ؛ چرا فک میکنید برا من مهمید؟! شماها قاتل خانوادمین! اگه شما نبودید داداش و همسرم هنوزم پیشم بودن!😡 همینم که تا الان نگهتون داشتم باید خداتونم شکر کنید!!) $جیمین با داد ÷انقد تو سرمون نکوب مگه ما خودمون خواستیم اینجوری بدنیا بیایم؟ *تقریبا داره عربده میزنه* اگه تو یکم از پولاتو به بابام میدادی الان داداشت پیشت بود! انقد مارو مقصر ندون باعث و بانی همه ی اینا فقط و فقط *کاملا با تمام وجود داد میزنه*خودتییت!!!!! $بعد از اون جونگکوک و جیمین با شتاب و عصبانیت و بغضی که ته گلوشون گیر کرده از اتاق دبیر خارج میشن و به سمت عمارت شون میرن. و از اون روز به بعد هربار که با حرف دبیر جون مخالفت میکنن،سخت شک نجه میشن... تا وقتی که دیگه نمیکشن و از سر اجبار قلدری رو سر بچه ها شروع میکنن و ازون روز به بعد بدنام ترین مدرسه میشن!
۳.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.