فیک مافیای من پارت ۸:
فیک مافیای من پارت ۸:
مراسم تموم شد و با کوک داشتیم به سمته عمارت میرفتم توی دلم داشتم می گفتم کوک هم بد نیست اما باید اول ببینم حسمون دو طرفس یا نه اره حالا فهمیدم
کوک:رسیدیمممم
کوک و ا،ت پیاده شدن و به سمته اتاق خواباشون رفتن و خوابیدند
فردا صبح:
ا،ت ویو:
از خواب بیدار شدم بعله امروز قراره نقشمو عملی کنم هعییی امیدوارم اونم دوستم داشته باشه
رفتم پایین که دیدم کوک هنوز نیومده پس رفتم توی آشپزخونه و شروع کردم به آشپزی کردن و اینا که دیدم کوک بیدار شده
کوک: صبح بخیر
ا،ت: صبح توهم بخیر
کوک و ا،ت صبحانشون رو خوردند که ا،ت گفت:
ا،ت:کوک
کوک:بله
ا،ت:من بعد از ظهر میخوام برم بار تو هم میای؟
کوک:اره میام
ا،ت:خوبه
بعده ناهار:
رفتم بالای اتاقم چون صبح حمام بودم برای همین نمیرم دیگه رفتم توی کمده لباسام دنبال یک لباس باز گشتم و اونو پوشیدم و آرایشم کردم و رفتم پایین که دیدم کوک هم حاضره خیلی جذاب شده بودددددد اوفففف اروم باش ا،ت
کوک:واییی چقدر خوشگل شده اوفففف اروم کوک اروممم ولی چرا لباسش اینقدر بازع؟
کوک:ا،ت؟
ا،ت:بله؟
کوک:لباست بازه برو عوضش کن
ا،ت:خیلیم خوشگله بعدشم اصلا به تو چه
کوک: خیلخوب بریم
توی بار بودیم که داشتم شرابمو میخوردم که یک فرده هول اومد دستشو گذاشت روی رون و میمالید
میخواستم دستشو بگیرمو بپیچونم که یهوکوک یک مشت محکمی بهش زد
ا،ت:چرا زدیش؟
کوک:ههه نکنه دلت میخواد نه ؟
ا،ت:من دلم بخواد یا نخواد به تو چه اصلا چرا نگرانه منی؟
کوک:چوننن عاشقتممممممم عاشقت شدم فهمیدی؟
ا،ت:چیییی
کوک:میدونم که نمیخوای با من باشی ول.....
کوک هنوز حرفشو نزده بود که لباش توسطه ا،ت بوسیده شد کوک توی شوک بود وقتی از شک در اومد شروع کرد به بوسیدنه ا،ت
(دوستان اینا باره ا،ت رفته بودند و اونجا جای وی آی پی بود)
بعد از چند دقیقه که جدا شدند کوک گفت:
کوک:ت ت تو منو دوست داری؟
ا،ت:از همون اول عاشقت شدم
کوک:پس یعنی من آلان دوست پسرتم؟
ا،ت: ارهههههههههههههههه
کوک محکم لبای ا،ت رو گرفت و بوسیدش اونقدر این دوتا تحریک شده بودند که کوک دسته ا،ت رو گرفت و برد داخل ماشین و به سمته عمارت حرکت کردند
موقعی که رسیدند کوک ا،ت رو برآید استایل بغلش کرده بود و داشت به سمته اتاق خوابه خودش میرف که کوک ا،ت رو پرت میکنه و.....
(قسمته اسماتش رو پیام بدین بهم)
#lranians__love_Jk
مراسم تموم شد و با کوک داشتیم به سمته عمارت میرفتم توی دلم داشتم می گفتم کوک هم بد نیست اما باید اول ببینم حسمون دو طرفس یا نه اره حالا فهمیدم
کوک:رسیدیمممم
کوک و ا،ت پیاده شدن و به سمته اتاق خواباشون رفتن و خوابیدند
فردا صبح:
ا،ت ویو:
از خواب بیدار شدم بعله امروز قراره نقشمو عملی کنم هعییی امیدوارم اونم دوستم داشته باشه
رفتم پایین که دیدم کوک هنوز نیومده پس رفتم توی آشپزخونه و شروع کردم به آشپزی کردن و اینا که دیدم کوک بیدار شده
کوک: صبح بخیر
ا،ت: صبح توهم بخیر
کوک و ا،ت صبحانشون رو خوردند که ا،ت گفت:
ا،ت:کوک
کوک:بله
ا،ت:من بعد از ظهر میخوام برم بار تو هم میای؟
کوک:اره میام
ا،ت:خوبه
بعده ناهار:
رفتم بالای اتاقم چون صبح حمام بودم برای همین نمیرم دیگه رفتم توی کمده لباسام دنبال یک لباس باز گشتم و اونو پوشیدم و آرایشم کردم و رفتم پایین که دیدم کوک هم حاضره خیلی جذاب شده بودددددد اوفففف اروم باش ا،ت
کوک:واییی چقدر خوشگل شده اوفففف اروم کوک اروممم ولی چرا لباسش اینقدر بازع؟
کوک:ا،ت؟
ا،ت:بله؟
کوک:لباست بازه برو عوضش کن
ا،ت:خیلیم خوشگله بعدشم اصلا به تو چه
کوک: خیلخوب بریم
توی بار بودیم که داشتم شرابمو میخوردم که یک فرده هول اومد دستشو گذاشت روی رون و میمالید
میخواستم دستشو بگیرمو بپیچونم که یهوکوک یک مشت محکمی بهش زد
ا،ت:چرا زدیش؟
کوک:ههه نکنه دلت میخواد نه ؟
ا،ت:من دلم بخواد یا نخواد به تو چه اصلا چرا نگرانه منی؟
کوک:چوننن عاشقتممممممم عاشقت شدم فهمیدی؟
ا،ت:چیییی
کوک:میدونم که نمیخوای با من باشی ول.....
کوک هنوز حرفشو نزده بود که لباش توسطه ا،ت بوسیده شد کوک توی شوک بود وقتی از شک در اومد شروع کرد به بوسیدنه ا،ت
(دوستان اینا باره ا،ت رفته بودند و اونجا جای وی آی پی بود)
بعد از چند دقیقه که جدا شدند کوک گفت:
کوک:ت ت تو منو دوست داری؟
ا،ت:از همون اول عاشقت شدم
کوک:پس یعنی من آلان دوست پسرتم؟
ا،ت: ارهههههههههههههههه
کوک محکم لبای ا،ت رو گرفت و بوسیدش اونقدر این دوتا تحریک شده بودند که کوک دسته ا،ت رو گرفت و برد داخل ماشین و به سمته عمارت حرکت کردند
موقعی که رسیدند کوک ا،ت رو برآید استایل بغلش کرده بود و داشت به سمته اتاق خوابه خودش میرف که کوک ا،ت رو پرت میکنه و.....
(قسمته اسماتش رو پیام بدین بهم)
#lranians__love_Jk
۲۱.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.