part: 87
انگار اون یذره عقلمم از کار افتاده بودو هیچ نمیفهمیدم چی میگه
تا خواستم ازش توضیح بیشتر بخوام جیمین اومدو نتونستم حرفمو بزنم
جیمین:چرا تا من اومدم ساکت شدین
کوک: بدموقع اومدی هیونگگگ
جیمین: عااا اون قضیه میخواین من برم به صحبتاتون ادامه بدید ولی ی خبر مهم دارم
هانا: صب کنین ببینم چیه که حتی جیمینم میدونه اونو یکیتون عین ادم توضیح بده
کوک: خنگی دیگه
هانا: باورکن یذره عقل تو کلم نیس بگین عین ادم خب
جیمین: بزا من بگم
خب کوچولوم حستون متقابله
قیافه پوکر فیسی به خودم گرفتمو گفتم
_باورت میشه گیج ترم کردی
کوک: راس میگه هیونگ حتی منم نفهمیدم بزا خودم بگم
منتظر به کوک نگا کردم که بلاخره دهن باز کرد
_اه خب ببین هانا من خیلی دوست دارم ولی بعنوان ی دوست نه یچی فراتر از دوستی
چن بار تند تند پلک زدم
احتمالا باز ازون شوخیای همیشگیش بوده
هانا: بموسا الان حوصله شوخی ندارم میرم بخوابم
پاشدم برم که کوک دستمو گرفت
کوک: چرا بخوام احساسات دروغی به کسی بگم اخه احمق نمیفهمی میگم دوست دارم
هانا: جدی بودی الان
کوک: ارع کاملا جدیم
هانا: چطور اخه
واسه توصیف حال الانم واژه مناسبی پیدا نمیکنم اصلا باورم نمیشد کاش فقط ی خواب میبود این چن وقت
کوک: چطور نداره که احمق دوست دارم
هانا: ولی نباید اینجوری میشد
مطمئنم هیچکدومشون نمیفهمیدن منظورم دقیقا چیه
جیمین،کوک: ینی چی
هانا: همش سعی میکردم احساساتی که نسبت بهت داشتمو سرکوب کنم چون این احساس اینده ای نداشت با وجود وضع فعلیمون این حس میتونه خیلی عذاب اور باشه واسمون
کوک: صب کن ببینم توام منو دوس داری
هانا: از بچگی عاشقت بودم و هستم ولی باهم بودنمون غیرممکنه
کوک دستامو بین دستای مردونش گرفت و گف
_نگران نباش همین که ما همو دوس داشته باشیم دیگه هیچ مانعی نمیمونه
هانا: کمپانی چی؟ فک کردی اون میزاره ما باهم باشیم من هنوز18سالمه و تو24سالته کوک هیچکدوممون به 30نرسیدیم که اجازه داشته باشیم
جیمین: نه الان خودتون نخواینم مجبورین باهم باشین
کوک،هانا: ینی چی
گوشیشو از جیبش دراوورد و ی بیانیه از طرف کمپانی نشونمون داد
جیمین: اون سریالی که باهم بازی کردین ترکونده و شایعه اینکه باهمین تو کل دنیا پخش شده و بعد اون سهام کمپانیم بالا رفته و رئیسمون فهمیده از باهم بودنه شما میتونه سود کنه بدون اینکه حتی خبرهم بده بیانیه داده که شماها باهمین
هانا: واقعا دارم ازین رئیس میترسم دیگه
، من صدامو از دست دادم دید نمیتونه از صدام پول دربیاره حالا این شایعرو داده
کوک: اول اینکه مطمئن باش حتما میتونی بازم رو استیج واس میلیون ها طرفدار بخونی و واس همیشه ازش محروم نشدی بعدم این خیلی واس خودمون خوبه
تا خواستم ازش توضیح بیشتر بخوام جیمین اومدو نتونستم حرفمو بزنم
جیمین:چرا تا من اومدم ساکت شدین
کوک: بدموقع اومدی هیونگگگ
جیمین: عااا اون قضیه میخواین من برم به صحبتاتون ادامه بدید ولی ی خبر مهم دارم
هانا: صب کنین ببینم چیه که حتی جیمینم میدونه اونو یکیتون عین ادم توضیح بده
کوک: خنگی دیگه
هانا: باورکن یذره عقل تو کلم نیس بگین عین ادم خب
جیمین: بزا من بگم
خب کوچولوم حستون متقابله
قیافه پوکر فیسی به خودم گرفتمو گفتم
_باورت میشه گیج ترم کردی
کوک: راس میگه هیونگ حتی منم نفهمیدم بزا خودم بگم
منتظر به کوک نگا کردم که بلاخره دهن باز کرد
_اه خب ببین هانا من خیلی دوست دارم ولی بعنوان ی دوست نه یچی فراتر از دوستی
چن بار تند تند پلک زدم
احتمالا باز ازون شوخیای همیشگیش بوده
هانا: بموسا الان حوصله شوخی ندارم میرم بخوابم
پاشدم برم که کوک دستمو گرفت
کوک: چرا بخوام احساسات دروغی به کسی بگم اخه احمق نمیفهمی میگم دوست دارم
هانا: جدی بودی الان
کوک: ارع کاملا جدیم
هانا: چطور اخه
واسه توصیف حال الانم واژه مناسبی پیدا نمیکنم اصلا باورم نمیشد کاش فقط ی خواب میبود این چن وقت
کوک: چطور نداره که احمق دوست دارم
هانا: ولی نباید اینجوری میشد
مطمئنم هیچکدومشون نمیفهمیدن منظورم دقیقا چیه
جیمین،کوک: ینی چی
هانا: همش سعی میکردم احساساتی که نسبت بهت داشتمو سرکوب کنم چون این احساس اینده ای نداشت با وجود وضع فعلیمون این حس میتونه خیلی عذاب اور باشه واسمون
کوک: صب کن ببینم توام منو دوس داری
هانا: از بچگی عاشقت بودم و هستم ولی باهم بودنمون غیرممکنه
کوک دستامو بین دستای مردونش گرفت و گف
_نگران نباش همین که ما همو دوس داشته باشیم دیگه هیچ مانعی نمیمونه
هانا: کمپانی چی؟ فک کردی اون میزاره ما باهم باشیم من هنوز18سالمه و تو24سالته کوک هیچکدوممون به 30نرسیدیم که اجازه داشته باشیم
جیمین: نه الان خودتون نخواینم مجبورین باهم باشین
کوک،هانا: ینی چی
گوشیشو از جیبش دراوورد و ی بیانیه از طرف کمپانی نشونمون داد
جیمین: اون سریالی که باهم بازی کردین ترکونده و شایعه اینکه باهمین تو کل دنیا پخش شده و بعد اون سهام کمپانیم بالا رفته و رئیسمون فهمیده از باهم بودنه شما میتونه سود کنه بدون اینکه حتی خبرهم بده بیانیه داده که شماها باهمین
هانا: واقعا دارم ازین رئیس میترسم دیگه
، من صدامو از دست دادم دید نمیتونه از صدام پول دربیاره حالا این شایعرو داده
کوک: اول اینکه مطمئن باش حتما میتونی بازم رو استیج واس میلیون ها طرفدار بخونی و واس همیشه ازش محروم نشدی بعدم این خیلی واس خودمون خوبه
۷.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳