part . 19
با نشستنش تو ماشین گرون قیمتش
تلفن بادیگاردش رو گرفت و بعد از زدن شماره ای از حفظ گوشی رو روی گوشش قرار داد
چون به محل نشستن تو ماشین متوجه نبود گوشیش شده بود
جونکوک : همین الان رینگ مسابقه رو آماده میکنی همینطور بهترین مبارزهاتو بیار
تلفن رو قطع کرد و به رانندش دستور داد حرکت کنه
خون جلوی چشماشو گرفته بود و هیج چیزی جز مبارزه و زد و خورد حالشو بهتر نمیکرد
.
.
.
از بار بیرون زدن و با سرعت از اونجا دور شدن
بعد از ده دقیقه پیاده روی کنار کوچه وایسادن تا نفسی تازه کنن
لورین: روپای اون مرده چیکار میکردی ؟
و بعد پوزخندی زد
لورن با بیخیالیه تمام گفت
لورن: خومیگذروندم
هرجفتشون میدونستن که چانگمین هم آدم پایبندی نیست چون مطمئنا بعد از اون خیانت باز هم مرتکب همون کار شده بود
پس لورین تک خنده ای کرد و زیر لب گفت
لورین : عجب جن.ده ای هستی
لورن : چیزی گفتی ؟ نشنیدم
لورینسرش و به معنی منفی به چپ و راست تکون داد
و دوباره به راهشون ادامه دادن
همونجور که از پنجره رفته بودن دوباره از پنجره برگشتن تو اتاق لورین
با روشن کردن چراغ لورن تازه متوجه تغییر لباس لورین شد با حالت مشکوک و متعجبی گفت
لورن : تو... تو که مشکی تنت بود ؟ این صورتیو آبی چی میگن ؟
لورین کتش رو درآورد و به گوشه ای پرت کرد
لورین : اهمیتی نداره لباسم کثیف شد و اینکه کتم از اول همین بود تو ندیدی
لورن با مشکوکیه تمام نگاه دیگه هی به لورین انداخت و بعد از شب بخیر آرومی از اتاق خارج شد
.
.
.
اینراند چهارمی بود که حریف مقابلش رو از دور خارج میکنه
هر راند آنقدر به طرف مقابلش مشت میکوبه که به مرز مردنمیرسیدن
داور دوباره جلو اومد و دست اونو به معنی برنده بودن بالا آورد
هنوز عصبانیتش کامل خاموش نشده بود
و تشویق و هم همه ی مردم هم بیشتر رو اعصابش خط مینداخت
در حال تعویض باند های دور دستش بود که یکی از بادیگارد هاش وارد رینگ شد و تلفنش رو بدستش داد
نگاهی به شماره کرد و با دیدن اسم آچا تلفن رو روی گوشش گزاشت....
از این به بعد میخوام شرطی کنم
شرط پارت بعد
۳۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت
تلفن بادیگاردش رو گرفت و بعد از زدن شماره ای از حفظ گوشی رو روی گوشش قرار داد
چون به محل نشستن تو ماشین متوجه نبود گوشیش شده بود
جونکوک : همین الان رینگ مسابقه رو آماده میکنی همینطور بهترین مبارزهاتو بیار
تلفن رو قطع کرد و به رانندش دستور داد حرکت کنه
خون جلوی چشماشو گرفته بود و هیج چیزی جز مبارزه و زد و خورد حالشو بهتر نمیکرد
.
.
.
از بار بیرون زدن و با سرعت از اونجا دور شدن
بعد از ده دقیقه پیاده روی کنار کوچه وایسادن تا نفسی تازه کنن
لورین: روپای اون مرده چیکار میکردی ؟
و بعد پوزخندی زد
لورن با بیخیالیه تمام گفت
لورن: خومیگذروندم
هرجفتشون میدونستن که چانگمین هم آدم پایبندی نیست چون مطمئنا بعد از اون خیانت باز هم مرتکب همون کار شده بود
پس لورین تک خنده ای کرد و زیر لب گفت
لورین : عجب جن.ده ای هستی
لورن : چیزی گفتی ؟ نشنیدم
لورینسرش و به معنی منفی به چپ و راست تکون داد
و دوباره به راهشون ادامه دادن
همونجور که از پنجره رفته بودن دوباره از پنجره برگشتن تو اتاق لورین
با روشن کردن چراغ لورن تازه متوجه تغییر لباس لورین شد با حالت مشکوک و متعجبی گفت
لورن : تو... تو که مشکی تنت بود ؟ این صورتیو آبی چی میگن ؟
لورین کتش رو درآورد و به گوشه ای پرت کرد
لورین : اهمیتی نداره لباسم کثیف شد و اینکه کتم از اول همین بود تو ندیدی
لورن با مشکوکیه تمام نگاه دیگه هی به لورین انداخت و بعد از شب بخیر آرومی از اتاق خارج شد
.
.
.
اینراند چهارمی بود که حریف مقابلش رو از دور خارج میکنه
هر راند آنقدر به طرف مقابلش مشت میکوبه که به مرز مردنمیرسیدن
داور دوباره جلو اومد و دست اونو به معنی برنده بودن بالا آورد
هنوز عصبانیتش کامل خاموش نشده بود
و تشویق و هم همه ی مردم هم بیشتر رو اعصابش خط مینداخت
در حال تعویض باند های دور دستش بود که یکی از بادیگارد هاش وارد رینگ شد و تلفنش رو بدستش داد
نگاهی به شماره کرد و با دیدن اسم آچا تلفن رو روی گوشش گزاشت....
از این به بعد میخوام شرطی کنم
شرط پارت بعد
۳۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت
۱.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.