باران خونp1
امروز اولین روز کاریم بود . بیدار شدم و یه قهوه خوردم و مثل باد حرکت کردم
ساعت 8:00 صبح
به شرکت رسیدم و رفتم تو که از بزرگی و رویایی بودنش دهنم باز موندکه یکی زد رو شونم و از ترس یرگشتم
اینجا چیکار میکنید؟
برای ثبت نام اومدم اقا
دنبالم بیا
دنبالش رفتم تو اسانسور و به اخرین طبقه رسیدیم
از اسانسور پیاده شدم و اون حتی بدون اینکه پلک بزنه رفت و در اسانسور بسته شد حداعقل میگفتی کجا برم
همین طور قدم برداشتم که متوجه یه نفر شدم که با اشاره دست میگفت برم پیشش و رفتم
سلات خانوم
سلام گلم برای استخدام اومدی؟؟
بله اتاقه رئیس کجاست؟
دوتا اتاق جلوتر
ممنون
خم شدم و به سمت اتاق رفتم در رو کوبیدم که خود به خود باز شد
اقای کیم؟؟
خودمم بشین
جسارتا بر نمیگردید
به خودم مربوطه
بله معذرت میخوام
مدارکت و با کارت استخدامت بزار رو میز و برو باهات برای کار تماس میگیریم
بله ممنون
از شرکت بیرون اومدم و با تاکسی به خونه رفتم که...
شرط0
پارت بعد به زودی...
ساعت 8:00 صبح
به شرکت رسیدم و رفتم تو که از بزرگی و رویایی بودنش دهنم باز موندکه یکی زد رو شونم و از ترس یرگشتم
اینجا چیکار میکنید؟
برای ثبت نام اومدم اقا
دنبالم بیا
دنبالش رفتم تو اسانسور و به اخرین طبقه رسیدیم
از اسانسور پیاده شدم و اون حتی بدون اینکه پلک بزنه رفت و در اسانسور بسته شد حداعقل میگفتی کجا برم
همین طور قدم برداشتم که متوجه یه نفر شدم که با اشاره دست میگفت برم پیشش و رفتم
سلات خانوم
سلام گلم برای استخدام اومدی؟؟
بله اتاقه رئیس کجاست؟
دوتا اتاق جلوتر
ممنون
خم شدم و به سمت اتاق رفتم در رو کوبیدم که خود به خود باز شد
اقای کیم؟؟
خودمم بشین
جسارتا بر نمیگردید
به خودم مربوطه
بله معذرت میخوام
مدارکت و با کارت استخدامت بزار رو میز و برو باهات برای کار تماس میگیریم
بله ممنون
از شرکت بیرون اومدم و با تاکسی به خونه رفتم که...
شرط0
پارت بعد به زودی...
۳.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.