گایز لایکا رسید به3(شایدم2نمیدونم )
گایز لایکا رسید به3(شایدم2نمیدونم )
به هر حال شروع میکنیم
هوای بارونی
پارت1
از دید آتسوشی:
شب بود و هوا بارونی بود٬داشتم روبلاکس بازی میکردم که دازای٬برادرم همراه با چویا وارد اتاق شد:
دازای کون:آتسوشی کون اکوتاگاوا.... چیزه.....
چویا سان:پ چرا لال شدی دازای؟
د. ک :........
چ. س:ای بابا🤦♀️آتسوشی سان٬اکوتاگاوا دم در مجتمع کارت داره( چویا سان با آژانس صلح بود و دوست دختر دازای بود)
شوکه شدم
من:چ... چرا...برای چی؟
چ. س:چمیدونم، این پسر ماهم که لال شده😉
و انگشتشو رو گونه ی دازای کون کشید
دازای سرخ شد:ب... برو دیگه معطل نکنش😳
منم آماده شدم رفتم پیشش
یه چتر شفاف تو دستش بود و یه نگاه مرموز بهم انداخت و گفت:بیا اینجا
بهش گفتم:چ... چرا بیام؟ تو عضو مافیای بندری اگر منو بکشی چی؟ 😨
اکوتاگاوا:چرت و پرت نگو اگر میخواستم بکشمت تا الان با راشومون کارتو تموم کرده بودم😐
منطقی بود برای همین رفتم پیشش
درس تو فاصلهی 10 سانتی متریش بودم که اومد نزدیکم
سرخ شدم😳
پارت2 یکم دیگه🍡🧁
به هر حال شروع میکنیم
هوای بارونی
پارت1
از دید آتسوشی:
شب بود و هوا بارونی بود٬داشتم روبلاکس بازی میکردم که دازای٬برادرم همراه با چویا وارد اتاق شد:
دازای کون:آتسوشی کون اکوتاگاوا.... چیزه.....
چویا سان:پ چرا لال شدی دازای؟
د. ک :........
چ. س:ای بابا🤦♀️آتسوشی سان٬اکوتاگاوا دم در مجتمع کارت داره( چویا سان با آژانس صلح بود و دوست دختر دازای بود)
شوکه شدم
من:چ... چرا...برای چی؟
چ. س:چمیدونم، این پسر ماهم که لال شده😉
و انگشتشو رو گونه ی دازای کون کشید
دازای سرخ شد:ب... برو دیگه معطل نکنش😳
منم آماده شدم رفتم پیشش
یه چتر شفاف تو دستش بود و یه نگاه مرموز بهم انداخت و گفت:بیا اینجا
بهش گفتم:چ... چرا بیام؟ تو عضو مافیای بندری اگر منو بکشی چی؟ 😨
اکوتاگاوا:چرت و پرت نگو اگر میخواستم بکشمت تا الان با راشومون کارتو تموم کرده بودم😐
منطقی بود برای همین رفتم پیشش
درس تو فاصلهی 10 سانتی متریش بودم که اومد نزدیکم
سرخ شدم😳
پارت2 یکم دیگه🍡🧁
۲.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.