عشق سیاه
فصل 2
که یکی داد زد بچه هاااااااااا هیولای سرخ اومدن کلارا خیلی کنج کاو شده بود که بدونه این هیولای سرخ کیه تو فکر بود که پیش خدمت دوباره از کلارا پرسید :«چیز دیگه ای میل ندارید؟» که کلارا به خودش اومد و گفت:« نه ممنون.» و پول و حساب کرد وقتی خوردنش تمام شد بلند شد و رفت سر کلاس جغرافی.
بعد از توضیحات معلم زنگ تفریح به صدا در اومد و همه ی بچه ها از کلاس بیرون رفتن.
کلارا داشت توی حیاط آموزش کده قدم میزد که یهو صدایی شنید که میگفت لطفاً من و ببخشید اشتباه کردم میتونم جبران کنم
«ویو کلارا»
داشتم قدم میزدم که صدایی شنیدم رفتم ببینم کیه و دیدم هفت تا پسر دارن سر یه دختر داد میزنن و اون دختر هم داره طلب بخشش میکنه و همه دور اونها جمع شدن من نزدیک تر رفتم که درست ببینم و متوجه شدم که خوراکی اون دختر خیلی اتفاقی روی لباس گرون قیمت اون پسره ریخته رفتم و دختره رو بلند کردم و به اون پسری که لباسش کثیف شده بود گفتم:« هی مگه اون از عمد لباس تو رو کثیف کرده که مثل حیوان ها داری سرش داد میزنی؟» که یهو سیلی زد تو گوشم قرص های اعصابم همراهم نبود و نتونستم خودم و کنترل کنم و نا خودآگاه مشتی بر صورتش زدم و اون به زمین افتاد،رفتم روش و تا میخورد زدمش و بهش گفتم مثل اینکه تو نمیدونی من کی هستم نه پسره با صدای عصبانی ولی ضعیف گفت هر خری که می خوای باش تو باید از هیولای سرخ اطاعت کنی با خودم گفتم آها پس هیولای سرخ که همه دنبالشون بودن اینا هستن بعد گفتم من قوانین خودم و دارم و طبق اونا پیش میرم و یه نکته ی مهم که باید بهت بگم نه فقط به تو به همتون
من..............
(حمایت پلیززز
لایکا بره رو شش تا پارت بعد رو میزارم)
که یکی داد زد بچه هاااااااااا هیولای سرخ اومدن کلارا خیلی کنج کاو شده بود که بدونه این هیولای سرخ کیه تو فکر بود که پیش خدمت دوباره از کلارا پرسید :«چیز دیگه ای میل ندارید؟» که کلارا به خودش اومد و گفت:« نه ممنون.» و پول و حساب کرد وقتی خوردنش تمام شد بلند شد و رفت سر کلاس جغرافی.
بعد از توضیحات معلم زنگ تفریح به صدا در اومد و همه ی بچه ها از کلاس بیرون رفتن.
کلارا داشت توی حیاط آموزش کده قدم میزد که یهو صدایی شنید که میگفت لطفاً من و ببخشید اشتباه کردم میتونم جبران کنم
«ویو کلارا»
داشتم قدم میزدم که صدایی شنیدم رفتم ببینم کیه و دیدم هفت تا پسر دارن سر یه دختر داد میزنن و اون دختر هم داره طلب بخشش میکنه و همه دور اونها جمع شدن من نزدیک تر رفتم که درست ببینم و متوجه شدم که خوراکی اون دختر خیلی اتفاقی روی لباس گرون قیمت اون پسره ریخته رفتم و دختره رو بلند کردم و به اون پسری که لباسش کثیف شده بود گفتم:« هی مگه اون از عمد لباس تو رو کثیف کرده که مثل حیوان ها داری سرش داد میزنی؟» که یهو سیلی زد تو گوشم قرص های اعصابم همراهم نبود و نتونستم خودم و کنترل کنم و نا خودآگاه مشتی بر صورتش زدم و اون به زمین افتاد،رفتم روش و تا میخورد زدمش و بهش گفتم مثل اینکه تو نمیدونی من کی هستم نه پسره با صدای عصبانی ولی ضعیف گفت هر خری که می خوای باش تو باید از هیولای سرخ اطاعت کنی با خودم گفتم آها پس هیولای سرخ که همه دنبالشون بودن اینا هستن بعد گفتم من قوانین خودم و دارم و طبق اونا پیش میرم و یه نکته ی مهم که باید بهت بگم نه فقط به تو به همتون
من..............
(حمایت پلیززز
لایکا بره رو شش تا پارت بعد رو میزارم)
۱.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.