مافیا من
مافیا من
تک پارتی یا دو پارتی
ویو ا.ت:
از دیشب تا الان داشتم از درد به خودم میپیچیدم
بلند شدم رفتم جلوی آینه هنوز جایی کمربندا بود
بلند شدم لباسم رو پوشیدم میخواستم برم بیرون که بابام گفت
+یادت نره پول بیاری برام
*نه
راستی اسم من ا.ت 24 سالمه
من عضو یه باند مافیایم ولی به هیچ کسی چیزی نگفتم
درو باز کردم که با یه مرد و دوتا بادیگارد دیدم
سریع از خونه رفتم بیرون ای خدا دوباره کیفم رو یادم رفت سریع دوییدم سمت خونه درو باز کردم که دیدم یه نفر داره بابام رو میزنه
یهو منو دید
+دخترم تروخدا بیا منو نجات بده اینا پول میخوان
*دیشبم همین طوری منو میزدی یادته منم نجاتت نمیدم
رفتم سمت اتاقم کیفم رو برداشتم رفتم بیرون
دیدم یه بادیگارد جلوم رو گرفت
*چیه؟
•باید با اقا حرف بزنید
*کجاعه؟
_اینجام
پشت سرم رو دیدم
_بابات تورو باخته
*چی؟
_تورو به من باخته
پشت سرم رو دیدم
*راسته؟
+آره
*برات متاسفم
_زود ببریدش
دست ا.ت رو گرفتن و سوار ماشین شدن
*ولم کنین
میخواست درو باز کنه که نامجون دستش رو گرفت و کشوند توی بغلش
_آروم باش من تورو اذیت نمیکنم فقط میخوام مراقبت باشم
ا. ت سرش رو بلند کرد
*چرا میخوای مراقبم باشی
_چون دوست دارم
*چ..چی؟ من تاحالا تورو ندیدم تاحالا چجوری
_من تورو 4ماه پیش داخل عضو مافیای(...... )دیدم
*چ.چییی؟ تو.... تو میدونی من مافیام؟
_آره 4ماه پیش یه کاری داشتم با رئیست اونجا تورو دیدم منم مافیام رئیس رئیستم
*چ.. چچچچچییی؟
_بسه دیگه
*من میتونم به کارم ادامه بدم؟
_چه کاری؟
*مافیا بودنم
_آره
رسیدیم به یه عمارت بزرگ
_بیابریم
*چشم
یه اتاقی رو نشونم داد گفت
_اون اتاق توعه
*میشه برم خونمون؟
_من تورو بردم پس قرار نیست جایی بری
اشک توی چشمای ا.ت جمع شد
سریع رفت توی اتاق و درو قفل کرد
شروع کرد به گریه کردن
6ساعت بعد:
ویو ا.ت
از خواب پریدم یه نفر داشت در میزد محکم
_ا.ت درو باز کن
بلند شدم درو باز کردم
وقتی درو باز کردم سمت راست صورتم سوخت
_چرا در میزنم درو باز نمیکنی؟( عربده)
*م... من خ.. خواب بودم
_بیا پایین شام حاظره
*چشم
موقعه شام همش با عصبانیت به ا.ت نگاه میکرد
ا.ت بلند شد رفت توی اتاقش
نشست روی تخت و شروع کرد گریه کردن
خدایا چقدر من بدبختم
در اتاق باز شد سریع اشکاش رو کنار زد
آر ام امد کنارش نشست
_ببخشید نمیخواستم بزنمت ولی من عشق اولم وقتی توی اتاق بود درو قفل کرد خودکشی کرد ترسیدم فکر کردم توهم میخوای...
ا.ت رو کشوند توی بغل خودش
تلفنش زنگ خورد
_بله
......
_باش
.....
_بای
تلفن رو قطع کرد گفت
_باید بریم
*کجا؟
_برای یه معامله تورو نیاز دارم تو میری جنسا رو تحویل میدی و پولو میگیری و میای
*باش
امیدوارم خوشتون امده باشه 🎻🍷
تک پارتی یا دو پارتی
ویو ا.ت:
از دیشب تا الان داشتم از درد به خودم میپیچیدم
بلند شدم رفتم جلوی آینه هنوز جایی کمربندا بود
بلند شدم لباسم رو پوشیدم میخواستم برم بیرون که بابام گفت
+یادت نره پول بیاری برام
*نه
راستی اسم من ا.ت 24 سالمه
من عضو یه باند مافیایم ولی به هیچ کسی چیزی نگفتم
درو باز کردم که با یه مرد و دوتا بادیگارد دیدم
سریع از خونه رفتم بیرون ای خدا دوباره کیفم رو یادم رفت سریع دوییدم سمت خونه درو باز کردم که دیدم یه نفر داره بابام رو میزنه
یهو منو دید
+دخترم تروخدا بیا منو نجات بده اینا پول میخوان
*دیشبم همین طوری منو میزدی یادته منم نجاتت نمیدم
رفتم سمت اتاقم کیفم رو برداشتم رفتم بیرون
دیدم یه بادیگارد جلوم رو گرفت
*چیه؟
•باید با اقا حرف بزنید
*کجاعه؟
_اینجام
پشت سرم رو دیدم
_بابات تورو باخته
*چی؟
_تورو به من باخته
پشت سرم رو دیدم
*راسته؟
+آره
*برات متاسفم
_زود ببریدش
دست ا.ت رو گرفتن و سوار ماشین شدن
*ولم کنین
میخواست درو باز کنه که نامجون دستش رو گرفت و کشوند توی بغلش
_آروم باش من تورو اذیت نمیکنم فقط میخوام مراقبت باشم
ا. ت سرش رو بلند کرد
*چرا میخوای مراقبم باشی
_چون دوست دارم
*چ..چی؟ من تاحالا تورو ندیدم تاحالا چجوری
_من تورو 4ماه پیش داخل عضو مافیای(...... )دیدم
*چ.چییی؟ تو.... تو میدونی من مافیام؟
_آره 4ماه پیش یه کاری داشتم با رئیست اونجا تورو دیدم منم مافیام رئیس رئیستم
*چ.. چچچچچییی؟
_بسه دیگه
*من میتونم به کارم ادامه بدم؟
_چه کاری؟
*مافیا بودنم
_آره
رسیدیم به یه عمارت بزرگ
_بیابریم
*چشم
یه اتاقی رو نشونم داد گفت
_اون اتاق توعه
*میشه برم خونمون؟
_من تورو بردم پس قرار نیست جایی بری
اشک توی چشمای ا.ت جمع شد
سریع رفت توی اتاق و درو قفل کرد
شروع کرد به گریه کردن
6ساعت بعد:
ویو ا.ت
از خواب پریدم یه نفر داشت در میزد محکم
_ا.ت درو باز کن
بلند شدم درو باز کردم
وقتی درو باز کردم سمت راست صورتم سوخت
_چرا در میزنم درو باز نمیکنی؟( عربده)
*م... من خ.. خواب بودم
_بیا پایین شام حاظره
*چشم
موقعه شام همش با عصبانیت به ا.ت نگاه میکرد
ا.ت بلند شد رفت توی اتاقش
نشست روی تخت و شروع کرد گریه کردن
خدایا چقدر من بدبختم
در اتاق باز شد سریع اشکاش رو کنار زد
آر ام امد کنارش نشست
_ببخشید نمیخواستم بزنمت ولی من عشق اولم وقتی توی اتاق بود درو قفل کرد خودکشی کرد ترسیدم فکر کردم توهم میخوای...
ا.ت رو کشوند توی بغل خودش
تلفنش زنگ خورد
_بله
......
_باش
.....
_بای
تلفن رو قطع کرد گفت
_باید بریم
*کجا؟
_برای یه معامله تورو نیاز دارم تو میری جنسا رو تحویل میدی و پولو میگیری و میای
*باش
امیدوارم خوشتون امده باشه 🎻🍷
۵.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.