ازدواج اجباری پارت ۷۴
#ازدواج_اجباری
پارت 74
یونا : هایی..ات چطوریی..🥺
ات : ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟
لینا : گمشو برو تا لهت نکردم
یونا : کجا برم
تازه اومدم 🥺( خوش امدی )
یونا ؛
فک کردی جیمین دوستت داره ؟
هوم ؟
نه ؟
جیمینتنها کسی که دوست داشت من بودم 🥺
با توی هر..زه ام هیچکارینداره
تو علیه من گفتی که بچه مناز جیمین نیست
ات : حرفات ..
برام هیچ ارزشی ندارن ج..ن..ده ( و یونا فشاری میشود )
جیمین : تو اینجا چیکار میکنینی ؟؟
ها ؟؟
یونا : سلام ددی ( قربون اون ددی گفتنت )
جیمین : گمشو بیرون
و گرنه
دنیارو رو سرت خراب میکنم ه..ر..زه
یونا : ایش
ددی
من تورو میخام
بچه تو
تو شکمهه
حق...حق...ات
ات اون کارو کرد
ات..ات..حق..حق..
جیمین : دیگه حرفاتو باور نمیکنم
گمشو بیرون
یونا ؛
ایش..ددی میرم ولی بازم میام ..
جیمین :
گمشو
پیدا بشه
میدونم باهاتچیکارکنم..!!
جیمین : ات خوبی ؟
جیمینکتشو در اورد و داد به ات
جیمین : اینو بپوش
لینا : دختره ج..ن..ده
هر..زه..
ریدم تو دهنت
یونا : میرم اصلا ..
ات : خوبمچیزیم نی نگران نباشید ..!
جیمین : از اینجا میریم
سفارشمونو کنسل کنید
جیمین و لینا و ات رفتن
لینا : منو برسون خونه خودمون
خودتونم برید خونه خودتون
جیمین لینا رو رسوند خونه خودشون
با ات هم رفتن خونه
جیمین : پیاده شو رسیدیم
ات : باش
ات و جیمین رفتن تو
ات : میشهپیراهنمو برام بیاری ؟
جیمین : کدومش
ات : هرکدوم که خواستی
جیمین :
باش
جیمین :
بیا این لش سبزه رو اوردم
بهت میاد ..
ات لپاش سرخ شد
ات : م..مرسی
ات پیراهنشو پوشید
و جیمین سرشو گذاشت رو شکمش
ات : چ..چیکارمیکنی ؟
جیمین : نمیتونمببینمبچم لگد میزنه یا نه ؟
پارت 74
یونا : هایی..ات چطوریی..🥺
ات : ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟
لینا : گمشو برو تا لهت نکردم
یونا : کجا برم
تازه اومدم 🥺( خوش امدی )
یونا ؛
فک کردی جیمین دوستت داره ؟
هوم ؟
نه ؟
جیمینتنها کسی که دوست داشت من بودم 🥺
با توی هر..زه ام هیچکارینداره
تو علیه من گفتی که بچه مناز جیمین نیست
ات : حرفات ..
برام هیچ ارزشی ندارن ج..ن..ده ( و یونا فشاری میشود )
جیمین : تو اینجا چیکار میکنینی ؟؟
ها ؟؟
یونا : سلام ددی ( قربون اون ددی گفتنت )
جیمین : گمشو بیرون
و گرنه
دنیارو رو سرت خراب میکنم ه..ر..زه
یونا : ایش
ددی
من تورو میخام
بچه تو
تو شکمهه
حق...حق...ات
ات اون کارو کرد
ات..ات..حق..حق..
جیمین : دیگه حرفاتو باور نمیکنم
گمشو بیرون
یونا ؛
ایش..ددی میرم ولی بازم میام ..
جیمین :
گمشو
پیدا بشه
میدونم باهاتچیکارکنم..!!
جیمین : ات خوبی ؟
جیمینکتشو در اورد و داد به ات
جیمین : اینو بپوش
لینا : دختره ج..ن..ده
هر..زه..
ریدم تو دهنت
یونا : میرم اصلا ..
ات : خوبمچیزیم نی نگران نباشید ..!
جیمین : از اینجا میریم
سفارشمونو کنسل کنید
جیمین و لینا و ات رفتن
لینا : منو برسون خونه خودمون
خودتونم برید خونه خودتون
جیمین لینا رو رسوند خونه خودشون
با ات هم رفتن خونه
جیمین : پیاده شو رسیدیم
ات : باش
ات و جیمین رفتن تو
ات : میشهپیراهنمو برام بیاری ؟
جیمین : کدومش
ات : هرکدوم که خواستی
جیمین :
باش
جیمین :
بیا این لش سبزه رو اوردم
بهت میاد ..
ات لپاش سرخ شد
ات : م..مرسی
ات پیراهنشو پوشید
و جیمین سرشو گذاشت رو شکمش
ات : چ..چیکارمیکنی ؟
جیمین : نمیتونمببینمبچم لگد میزنه یا نه ؟
۱۹.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.