[موهای صورتیت]پارت⁴
[موهای صورتیت]پارت⁴
.
انیا
مث خنگا نگاش میکردم که دستاشو گزاشت رو دیوار کنار سرم و سرشو اورد جلوتر
دامیان:چیکارت کرد
به خودم اومدم اگه نگم دوباره دیوونه میشه و کل اتفاقات رو براش گفتم البته به جز اون حرکت خفنی که زدم بلاخره اون جونمو نجات داده بود اگه اتفاقی برام میافتاد دیگه نمیتونستم به زندگی ادامه بدم
و در اخر گفتم
من:مرسی......جونمو نجات دادی تو پسر خوبی هستی انیا از تو خوشش میاد
قیافش اروم بود و با اخرین حرفم صورتش قرمز شد و بلد داد زد
دامیان:دختره ی کله صورتی احمق چرا خودتو تو دردسر میندازی؟
هیچ کس حق نداره سر انیا داد بزنه منم مثل خودش جیغ زدم
من: انیا ازت متنفرههههه
با بهت خیره ام بود که سریم از اون جا زدم بیرون
.
.
.
دامیان
رفت بیرون و من مونده بودم و مکسی که معلود نبود زندس یا مرده از قدرتم استفاده کردمو فهمیدم زندس فقط زهنشو پاک کردمو از اونجا بیرون رفتم
و رفتم خونه
.
انیا
مث خنگا نگاش میکردم که دستاشو گزاشت رو دیوار کنار سرم و سرشو اورد جلوتر
دامیان:چیکارت کرد
به خودم اومدم اگه نگم دوباره دیوونه میشه و کل اتفاقات رو براش گفتم البته به جز اون حرکت خفنی که زدم بلاخره اون جونمو نجات داده بود اگه اتفاقی برام میافتاد دیگه نمیتونستم به زندگی ادامه بدم
و در اخر گفتم
من:مرسی......جونمو نجات دادی تو پسر خوبی هستی انیا از تو خوشش میاد
قیافش اروم بود و با اخرین حرفم صورتش قرمز شد و بلد داد زد
دامیان:دختره ی کله صورتی احمق چرا خودتو تو دردسر میندازی؟
هیچ کس حق نداره سر انیا داد بزنه منم مثل خودش جیغ زدم
من: انیا ازت متنفرههههه
با بهت خیره ام بود که سریم از اون جا زدم بیرون
.
.
.
دامیان
رفت بیرون و من مونده بودم و مکسی که معلود نبود زندس یا مرده از قدرتم استفاده کردمو فهمیدم زندس فقط زهنشو پاک کردمو از اونجا بیرون رفتم
و رفتم خونه
۶.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.