گمشده( پارت ۱۹)
النا سکوت کرد و فقط سعی کرد تمرکز کنه*
مگومی: الناا!!!!
گوجو رفته بود توی شک*
هاروتو: هه..پشتیبانی اوردی؟غیب شد و از پشت چاقورو زد به النا*
النا: گمشووو!!!!!با لگد به شکم هاروتو ضربه زد و هاروتو پرتاب شد*
گوجو: النااا مراقب باش!!!!
مگومی به سرعت رفت به سراغ هاله ای که یوکی توی اون بود*
مگومی: یوکی..یوکی رو توی آغوشش گرفت*
یوکی: مگومی..سرفه*
هاروتو: خب خب النا کوچولو..به نظرم وقتشه تسلیم بشی..
النا: ه..هرگز..
هاروتو: داری میمیری..
النا: خفه شو!
هاله ها دوباره دور النا حلقه زدن و النا به قدرت نیمه نهایی رسید..مرحله ای که ماه درخشانی مثل تاج روی سر النا قرار میگرفت*
گوجو: الناا!!الان نهه
هاروتو: آخی..میترسی آسیب ببینه؟؟
گوجو: ببند در تالار اندیشه روو!!!!
با هاروتو میجنگه و جنگشون خیلییییییی سریعه*
متاسفانه النا روی زمین میوفته چون بدنش تحمل مرحله ی نیمه نهایی رو نداره*
النا: فاک!!..
گوجو: الناا!!!!!
حواسش پرت میشه و هاروتو از فرصت استفاده میکنه*
هاروتو: هاها!!!!
میاد ضربه بزنه که هاله ها دوباره دور النا میچرخن و از تمام جونش استفاده میکنه تا مرحله ی نیمه نهایی رو استفاده کنه*
النا: کور خوندی!!!
هاله ها هاروتو رو پرت میکنن*
یوکی: ا..النا!!یوکی بلند میشه و میره سمت هاروتو*
النا: یوکییی!!!!عقلتو از دست دادی؟؟؟دیوونه شدی؟؟؟
یوکی: اره!!!به وضعیت خودت نگاه کن!!!از سه قسمت خون ریزی داری!!!(شونه،سر و شکم)
النا: مهم نیستت!!!
هاروتو از پشت چاقوی مقدس رو میزنه به یوکی*
یوکی: اخخخ..میوفته*(چاقوی مقدس برای یوکی زیادی قدرتمنده)
النا: مرتیکه ی عوضی!!!!!میپره و با پا میزنه به فک هاروتو*
هاروتو: هوییی!!!!پای النا رو میگیره و پرتش میکنه*
یوکی: النااا!!!!
مگومی: یوکییی پشت سرتتت!!!!
یوکی برمیگرده و با هاروتو مواجه میشه که چاقو رو سمت گردنش نگه داشته*
هاروتو: یه قدم بیاید نزدیک میمیرید!!!!
گوجو: فااکک..
ادامه دارد..
آنجل مامانم اینقدر خوب مینوشتی من نمیدونستم؟
مگومی: الناا!!!!
گوجو رفته بود توی شک*
هاروتو: هه..پشتیبانی اوردی؟غیب شد و از پشت چاقورو زد به النا*
النا: گمشووو!!!!!با لگد به شکم هاروتو ضربه زد و هاروتو پرتاب شد*
گوجو: النااا مراقب باش!!!!
مگومی به سرعت رفت به سراغ هاله ای که یوکی توی اون بود*
مگومی: یوکی..یوکی رو توی آغوشش گرفت*
یوکی: مگومی..سرفه*
هاروتو: خب خب النا کوچولو..به نظرم وقتشه تسلیم بشی..
النا: ه..هرگز..
هاروتو: داری میمیری..
النا: خفه شو!
هاله ها دوباره دور النا حلقه زدن و النا به قدرت نیمه نهایی رسید..مرحله ای که ماه درخشانی مثل تاج روی سر النا قرار میگرفت*
گوجو: الناا!!الان نهه
هاروتو: آخی..میترسی آسیب ببینه؟؟
گوجو: ببند در تالار اندیشه روو!!!!
با هاروتو میجنگه و جنگشون خیلییییییی سریعه*
متاسفانه النا روی زمین میوفته چون بدنش تحمل مرحله ی نیمه نهایی رو نداره*
النا: فاک!!..
گوجو: الناا!!!!!
حواسش پرت میشه و هاروتو از فرصت استفاده میکنه*
هاروتو: هاها!!!!
میاد ضربه بزنه که هاله ها دوباره دور النا میچرخن و از تمام جونش استفاده میکنه تا مرحله ی نیمه نهایی رو استفاده کنه*
النا: کور خوندی!!!
هاله ها هاروتو رو پرت میکنن*
یوکی: ا..النا!!یوکی بلند میشه و میره سمت هاروتو*
النا: یوکییی!!!!عقلتو از دست دادی؟؟؟دیوونه شدی؟؟؟
یوکی: اره!!!به وضعیت خودت نگاه کن!!!از سه قسمت خون ریزی داری!!!(شونه،سر و شکم)
النا: مهم نیستت!!!
هاروتو از پشت چاقوی مقدس رو میزنه به یوکی*
یوکی: اخخخ..میوفته*(چاقوی مقدس برای یوکی زیادی قدرتمنده)
النا: مرتیکه ی عوضی!!!!!میپره و با پا میزنه به فک هاروتو*
هاروتو: هوییی!!!!پای النا رو میگیره و پرتش میکنه*
یوکی: النااا!!!!
مگومی: یوکییی پشت سرتتت!!!!
یوکی برمیگرده و با هاروتو مواجه میشه که چاقو رو سمت گردنش نگه داشته*
هاروتو: یه قدم بیاید نزدیک میمیرید!!!!
گوجو: فااکک..
ادامه دارد..
آنجل مامانم اینقدر خوب مینوشتی من نمیدونستم؟
۱.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.