Fake kook+part 9
*ا/ت ویو*
داشتم به هیون کمک میکردم نقاشیشو بکشه تمام این مدت هیونجین هیچ حرفی نزد و فقط با لبخندی بهمون خیره شده بود... بعد نقاشی داشت با اسباب بازیش بازی میکرد که خسته شد و همون جا خوابش برد
ا/ت: اوخی ببین چه کیوت خوابیده هیونجین میشه ببریش بالا بزار تو اتاقم بخوابه
هیونجین: هوم مطمئنی؟
ا/ت: آره تو خواب که نمیتونه به وسایلام دست بزنه*خنده*
هیونجین:*خنده* خیلی خب میبرمش
*هیون رو بغل کرد و به بالا برد، منم نشستم *داشتم گوشیمو چک میکردم که دیدم هیونجین اومد*
هیونجین: خب چه خبر
ا/ت: هیونجین
هیونجین: هوم؟
ا/ت: چرا اینجوریی؟
هیونجین: *تعجب* چجورم؟
ا/ت: یه دیقه باهام خوبی یه دیقه بعد بد میدونی اصن من هر لحظه منتظر کرم ریختنتم ولی این اولین باره داری باهام مهربون رفتار میکنی
هیونجین: *خنده* میخوای بدونی؟
ا/ت: آره
هیونجین: خب... ا/ت... من
*دینگ دینگ*
ا/ت: وا کی میتونه باشه اونم الان؟
هیونجین: پیتزا
ا/ت: وات؟
هیونجین: خب پیتزا سفارش دادم
ا/ت: واییییی عالیهههه
هیونجین: تو صب کن من بیام
*رفت و پیتزا دستش برگشت*
هیونجین: خبببب نظرت چیه بشینیم یه فیلمم نگا کنیم
ا/ت: خیلی خوب میشه
*در حال دیدن فیلم>>>>>>
*کوک ویو*
همون طور کا قرار گذاشته بودیم با جیمین و شوگا به یه کافه اومدیم
کوک:خب نمیخوای بگی باید چیکار کنم جیمین؟
جیمین: چیو داداش؟
شوگا: عههه ا/تو میگه دیگه
جیمین: عاها... هممم
شوگا: فک کنم باید یجورایی توجهشو به خودت جلب کنی باهاش حزف بزن ببین از چه چیزایی خوشش میاد و.....
کوک: یااا من نمیتونم
شوگا: یه بارم که شده اون کوک درونت شو انقد لازم نیس دارک باشی😐😑
جیمین: پیدا کردممممم
کوک و شوگا: چیییی
جیمین: خب اولش میری و.....
*هاا چیه؟ نکنه انتظار داری حرفاشونو بنویسم؟؟ هااا؟؟ اونوقت کی کنجکاو باشه که قراره چیکار کنن هوم؟😂😊*
*۱۰ مین بعد*
پایان سخنان محرمانه>>>>🤣
جیمین: آره دیگه همینا رو فعلا انجام بده بقیشم من و شوگا حل میکنیم
کوک: بچه ها مطمئنین جواب میده؟
شوگا: آره بابا معلومه که جواب میده کی میتونه عاشق بانی نشه
کوک: *خنده*
جیمین: فقط امیدوارم زنداداش زیاد ناز نکنه *خنده*
کوک: زهرماررر *خنده*
شوگا: زنداداش صداش کنم تابلو میشه نع؟*خنده*
کوک: یاااا شوگا
شوگا:*در حال غش خنده*
جیمین: از فردا شروع میکنیم
کوک: فردااااا؟؟؟؟
جیمین: خب؟ آره
کوک: وای زود نیس
شوگا: نظرت چیه دو هفته بعد بگی بعد مستقیم ببریمش عروسی؟
کوک: دلت از اون کتکا میخواد نه؟
شوگا: خیلی!
کوک: بزا نشونت بدم*بدو بدو*
*جیمین ویو*
به به چه منظره خوبی
بعد نقشه پرفکت کراش عالمیان یعنی خودم*یاع یاع* دارم تام جری میبینم البته اینا یکیش اسمش شوگاس اونیکی بانی عاشق*یاع یاع* همممم به به چه هوای خوبی!
(سخن نویسنده: حتما میگین چی زدم دارم اینجوری مینویسم نه؟ من نخورده مستم یاع یاع🤣🤣🤣)
*ا/ت ویو*
(فیلم تموم شد)
ا/ت: عررر چقد پایان قشنگی داشت
هیونجین: هممم آره.... ا/ت
ا/ت: هوم
هیونجین: میخوام بخت چیزی بگم
ا/ت: خب میشنوم
هیونجین: خب راستش... من...
_______________________________
خیلی خب ببینم کیا میتونن حدس بزنن هیونجین میخواد چی بگه؟🤣
لایک؟
کامنت؟
شرط ادامه❗
۱۵ لایک
#فیک
#فیک_کوک
#جونگکوک
داشتم به هیون کمک میکردم نقاشیشو بکشه تمام این مدت هیونجین هیچ حرفی نزد و فقط با لبخندی بهمون خیره شده بود... بعد نقاشی داشت با اسباب بازیش بازی میکرد که خسته شد و همون جا خوابش برد
ا/ت: اوخی ببین چه کیوت خوابیده هیونجین میشه ببریش بالا بزار تو اتاقم بخوابه
هیونجین: هوم مطمئنی؟
ا/ت: آره تو خواب که نمیتونه به وسایلام دست بزنه*خنده*
هیونجین:*خنده* خیلی خب میبرمش
*هیون رو بغل کرد و به بالا برد، منم نشستم *داشتم گوشیمو چک میکردم که دیدم هیونجین اومد*
هیونجین: خب چه خبر
ا/ت: هیونجین
هیونجین: هوم؟
ا/ت: چرا اینجوریی؟
هیونجین: *تعجب* چجورم؟
ا/ت: یه دیقه باهام خوبی یه دیقه بعد بد میدونی اصن من هر لحظه منتظر کرم ریختنتم ولی این اولین باره داری باهام مهربون رفتار میکنی
هیونجین: *خنده* میخوای بدونی؟
ا/ت: آره
هیونجین: خب... ا/ت... من
*دینگ دینگ*
ا/ت: وا کی میتونه باشه اونم الان؟
هیونجین: پیتزا
ا/ت: وات؟
هیونجین: خب پیتزا سفارش دادم
ا/ت: واییییی عالیهههه
هیونجین: تو صب کن من بیام
*رفت و پیتزا دستش برگشت*
هیونجین: خبببب نظرت چیه بشینیم یه فیلمم نگا کنیم
ا/ت: خیلی خوب میشه
*در حال دیدن فیلم>>>>>>
*کوک ویو*
همون طور کا قرار گذاشته بودیم با جیمین و شوگا به یه کافه اومدیم
کوک:خب نمیخوای بگی باید چیکار کنم جیمین؟
جیمین: چیو داداش؟
شوگا: عههه ا/تو میگه دیگه
جیمین: عاها... هممم
شوگا: فک کنم باید یجورایی توجهشو به خودت جلب کنی باهاش حزف بزن ببین از چه چیزایی خوشش میاد و.....
کوک: یااا من نمیتونم
شوگا: یه بارم که شده اون کوک درونت شو انقد لازم نیس دارک باشی😐😑
جیمین: پیدا کردممممم
کوک و شوگا: چیییی
جیمین: خب اولش میری و.....
*هاا چیه؟ نکنه انتظار داری حرفاشونو بنویسم؟؟ هااا؟؟ اونوقت کی کنجکاو باشه که قراره چیکار کنن هوم؟😂😊*
*۱۰ مین بعد*
پایان سخنان محرمانه>>>>🤣
جیمین: آره دیگه همینا رو فعلا انجام بده بقیشم من و شوگا حل میکنیم
کوک: بچه ها مطمئنین جواب میده؟
شوگا: آره بابا معلومه که جواب میده کی میتونه عاشق بانی نشه
کوک: *خنده*
جیمین: فقط امیدوارم زنداداش زیاد ناز نکنه *خنده*
کوک: زهرماررر *خنده*
شوگا: زنداداش صداش کنم تابلو میشه نع؟*خنده*
کوک: یاااا شوگا
شوگا:*در حال غش خنده*
جیمین: از فردا شروع میکنیم
کوک: فردااااا؟؟؟؟
جیمین: خب؟ آره
کوک: وای زود نیس
شوگا: نظرت چیه دو هفته بعد بگی بعد مستقیم ببریمش عروسی؟
کوک: دلت از اون کتکا میخواد نه؟
شوگا: خیلی!
کوک: بزا نشونت بدم*بدو بدو*
*جیمین ویو*
به به چه منظره خوبی
بعد نقشه پرفکت کراش عالمیان یعنی خودم*یاع یاع* دارم تام جری میبینم البته اینا یکیش اسمش شوگاس اونیکی بانی عاشق*یاع یاع* همممم به به چه هوای خوبی!
(سخن نویسنده: حتما میگین چی زدم دارم اینجوری مینویسم نه؟ من نخورده مستم یاع یاع🤣🤣🤣)
*ا/ت ویو*
(فیلم تموم شد)
ا/ت: عررر چقد پایان قشنگی داشت
هیونجین: هممم آره.... ا/ت
ا/ت: هوم
هیونجین: میخوام بخت چیزی بگم
ا/ت: خب میشنوم
هیونجین: خب راستش... من...
_______________________________
خیلی خب ببینم کیا میتونن حدس بزنن هیونجین میخواد چی بگه؟🤣
لایک؟
کامنت؟
شرط ادامه❗
۱۵ لایک
#فیک
#فیک_کوک
#جونگکوک
۹.۸k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.