پارت ... ۲۱
به سمت حموم حرکت کردم ... کمی شامپو رو دستم ریختم بوش کردم واقعن بوی بی نظیری داشت بعد از اینکه حموم کردم روبه روی میز ارایشیم نشستم تا کمی به صورت رنگ لعاب بدم من زیاد آرایش نمی کنم فقط جاهایی که میرم دانشگاه هم بعضی مواقع آرایش نمی کنم ... پس بچه ها براشون عادیه سشوار رو تو دستام گرفتم تا موهای نم دارم رو خشک کنم ... مو های من خیلی لخته من موهای لخت رو دوست دارم البته اگه حالت دار هم بود خوب بود ...
من موهای کوتاهی دارم پس خیلی زود خشک میشه ... از موهای بلند متنفرم همش باعث دردثره ... همین طور که توی خیالاتم بودم صدای داد مامان آمد
مامان مین جو :مین جو زود باش قراره بریم عمارت خالت زود باش ...
جیغی از حرص زدم سری خودم رو آرایش کردم بعد از پوشیدن لباس خیلی قشنگی که طرح گل های بهاری داشت و البته روش کت سفید کوتاه پوشیدم آمدم پایین ...
خاله بعد از رفتن تهیونگ رفت تا توی بوسان زندگی کنه الآنم که شوهر خاله به مناسبت امدن این تهیونگ الدنگ جشن بگیره ... از
لباس قبلی خوشم نیومد پس این یکی رو پوشیدم حتمن مهمان های زیادی دارن ..کاشکی بابا هم بود ولی بخاطر اون ماموریت لعنتی بابام درست یک ماه تو ماموریته ...
با نگه داشتن تاکسی نگاهی به عمارت کردم درست دوسال پیش به اینجا آمدم ...
واقعن بینظیر تزیین شده بود ... آروم همین طور به سمت در عمارت راه افتادیم ... با نشون دادن کارت مخصوص مهمان یا اعضای خانواده عمارت وارد شدیم ...
خاله یونا :خب مین جو و سویونگ جان هر جا که خواستین بشینین و از. خودتون پذیرایی کنید حتمن تا الان تهیونگ رسیده منم میرم دنبال سوهو ...
با حرف خاله ممنون زیر لب گفتم
من موهای کوتاهی دارم پس خیلی زود خشک میشه ... از موهای بلند متنفرم همش باعث دردثره ... همین طور که توی خیالاتم بودم صدای داد مامان آمد
مامان مین جو :مین جو زود باش قراره بریم عمارت خالت زود باش ...
جیغی از حرص زدم سری خودم رو آرایش کردم بعد از پوشیدن لباس خیلی قشنگی که طرح گل های بهاری داشت و البته روش کت سفید کوتاه پوشیدم آمدم پایین ...
خاله بعد از رفتن تهیونگ رفت تا توی بوسان زندگی کنه الآنم که شوهر خاله به مناسبت امدن این تهیونگ الدنگ جشن بگیره ... از
لباس قبلی خوشم نیومد پس این یکی رو پوشیدم حتمن مهمان های زیادی دارن ..کاشکی بابا هم بود ولی بخاطر اون ماموریت لعنتی بابام درست یک ماه تو ماموریته ...
با نگه داشتن تاکسی نگاهی به عمارت کردم درست دوسال پیش به اینجا آمدم ...
واقعن بینظیر تزیین شده بود ... آروم همین طور به سمت در عمارت راه افتادیم ... با نشون دادن کارت مخصوص مهمان یا اعضای خانواده عمارت وارد شدیم ...
خاله یونا :خب مین جو و سویونگ جان هر جا که خواستین بشینین و از. خودتون پذیرایی کنید حتمن تا الان تهیونگ رسیده منم میرم دنبال سوهو ...
با حرف خاله ممنون زیر لب گفتم
۲۰.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.