ارسلان:توی رستوران بودیم که یه نفر بهم زنگ زد. گوشی رو بر
ارسلان:توی رستوران بودیم که یه نفر بهم زنگ زد. گوشی رو برداشتم دیدم مامانم هست و گفتش که قراره با پدر و خواهر بیایم تهران و هواپیمامون تا سه ساعت دیگه میرسه تهران.
با عجله رفتیم خونه و آماده شدیم، بعد هم با دیانا رفتیم فرودگاه دنبالشون.
ممد:رفتیم کلانتری تا پانیذ اصحاراتش رو بده. بعد هم رفتیم خونه ی من و خوابیدیم.
با عجله رفتیم خونه و آماده شدیم، بعد هم با دیانا رفتیم فرودگاه دنبالشون.
ممد:رفتیم کلانتری تا پانیذ اصحاراتش رو بده. بعد هم رفتیم خونه ی من و خوابیدیم.
۶.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.