بوی 🔮 پارت 9
بوی 🔮 پارت 9
⛓️بد بوی 🔮 پارت 9
لیل:عا راستی یادم رفت بت بگم رفتی دست شویی این یوپ بهت زنگ زد گفت میاد دونبال منو و تو یه مهمونی هست که توی ماشی دربارش میگه
ا/ت:باشه
این یوپ جلومون وایساد
این یوپ :خانما سوار میشید
ا/ت:بله
این یوپ:بعید میدونم که روز خوبی داشته باشید با عینک و ماسکتون من که خیلی گرممه
لیا:اره خیلی گرم بود تازه امروز ورزش هم داشتیم
این یوپ:اوففف درکتون میکنم
ا/ت:اره واقعا خیلی افتضاح بود هوففففف
این یوپ:خوب درباره مهمونی میدونید من الان براتون میگم لیا تورو میبرم خونمون یونجو (داداش لیا و دوست صمیمی این یوپ) میاد دنبالت میبرت
لیا:باشه
این یوپ : خوب امروز یه مهمونی هست برای مافیا ها که ما هم دوتیم 9 تا از بزگترین مافیا کا یعنی ماو آقای مین(بابای الا) اقایلی(بابای لیل) و شش تا مافیای دیگه هستیم که با خوانواده میریم قبلش جلسه هست که بیشتر در باره این مهمونی توضیح داده میشه
ا/ت:اوکی
📳 گوشی این یوپ
این یوپ :بله داداش، اینجا اره ، باشه
زد کنار
این یوپ :لیا عزیزم یونجو ماشین پشتیه
لیا:عا اره مرسی،خدافظ
ا/ت و این یوپ :خدافظ
لیا رفت
این یوپ :ا/ت ابجی جون
ا/ت:بله داداش
این یوپ :هر اتفاقی که بیفته بدون من همیشه پشتتم
ا/ت:باشه داداش🥺
من دختر زبون دراز و لجباز و یه دنده و سرد بودم اما پیش اون یه پیشی کوچولو بودم
اما با این حرفش ترسیدم از جلسه امروز ترسیدم
رفتیم خونه دوییدم توی اتاق سریع یه لباس دکمه دار مشکی و کت و شلوار مشکی پوشیدم و موهامو باز کردم رفتم اتاق جلسه
تق تق
اجازه ورود دادن این یوپم بود فکر میکردم خودم زودتر لباس عوض کنم اما اون سریع تر بود
بابا:ا/ت دخترم بشین ب....
⛓️بد بوی 🔮 پارت 9
لیل:عا راستی یادم رفت بت بگم رفتی دست شویی این یوپ بهت زنگ زد گفت میاد دونبال منو و تو یه مهمونی هست که توی ماشی دربارش میگه
ا/ت:باشه
این یوپ جلومون وایساد
این یوپ :خانما سوار میشید
ا/ت:بله
این یوپ:بعید میدونم که روز خوبی داشته باشید با عینک و ماسکتون من که خیلی گرممه
لیا:اره خیلی گرم بود تازه امروز ورزش هم داشتیم
این یوپ:اوففف درکتون میکنم
ا/ت:اره واقعا خیلی افتضاح بود هوففففف
این یوپ:خوب درباره مهمونی میدونید من الان براتون میگم لیا تورو میبرم خونمون یونجو (داداش لیا و دوست صمیمی این یوپ) میاد دنبالت میبرت
لیا:باشه
این یوپ : خوب امروز یه مهمونی هست برای مافیا ها که ما هم دوتیم 9 تا از بزگترین مافیا کا یعنی ماو آقای مین(بابای الا) اقایلی(بابای لیل) و شش تا مافیای دیگه هستیم که با خوانواده میریم قبلش جلسه هست که بیشتر در باره این مهمونی توضیح داده میشه
ا/ت:اوکی
📳 گوشی این یوپ
این یوپ :بله داداش، اینجا اره ، باشه
زد کنار
این یوپ :لیا عزیزم یونجو ماشین پشتیه
لیا:عا اره مرسی،خدافظ
ا/ت و این یوپ :خدافظ
لیا رفت
این یوپ :ا/ت ابجی جون
ا/ت:بله داداش
این یوپ :هر اتفاقی که بیفته بدون من همیشه پشتتم
ا/ت:باشه داداش🥺
من دختر زبون دراز و لجباز و یه دنده و سرد بودم اما پیش اون یه پیشی کوچولو بودم
اما با این حرفش ترسیدم از جلسه امروز ترسیدم
رفتیم خونه دوییدم توی اتاق سریع یه لباس دکمه دار مشکی و کت و شلوار مشکی پوشیدم و موهامو باز کردم رفتم اتاق جلسه
تق تق
اجازه ورود دادن این یوپم بود فکر میکردم خودم زودتر لباس عوض کنم اما اون سریع تر بود
بابا:ا/ت دخترم بشین ب....
۷.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.