◉دو پارتـی واکآسآ◉پارت دو(اخر)
◉دو پارتـی واکآسآ◉پارت دو(اخر)
𝗟𝗼𝗮𝗱𝗶𝗻𝗴 𝗻𝗼𝘄....↻
ا/ت: وای من جرممم
کازوتورا:خب چه خبرااا چیکارا میکنی حاج خانومممم
ا/ت:هیچی دیگه...داشتم پاره میشدم همین🗿👍
مایکی داره با واکاسا لاس میزنه*
واکاسا:بسهههه یا میرین بیرون یا تا همین الان خفه میشین رو مبل میشینین
کازوتورا و مایکی به سرعت نور که چه عرض کنم فراتر نداریم نه؟هرچی...نشستن
ا/ت:عه ناموسا؟هوی مایکی درضمن اون سیب زمینیای که اونجا میبینی صاحب دارهههه
واکاسا: یکم بهتر نبود محبت جملتو زیاد کنییی؟
ا/ت: خب اممم... اون سیب شکریای که میبینی صاحب داره😔🫴💗
واکاسا:اصن میرم نوشیدنی بیارم اهههه
ویو ی واکاسا:
رفتم نوشیدنی بیارم که ریدم تو یخچال رفت...
واکاسا درحال عربده کشیدن*
واکاسا:من ریدممم تووو ایننن زندگییی
چرااا اخهههه چراااا(زدن تو سر)
یهو کازوتورا و ا/ت اومدن که پشمام ریخت..خودمو جمعوجو کردم که...
واکاسا:چقد سقف خونمون خوشگله مگه نه؟
کازوتورا:باز چه گوهی خوردی
واکاسا:تو یکی ببندددد اصن هرچی دارم از توعههه
مایکی:نوشیدنیا رو اوردییی؟(داد)
واکاسا تند تند میره تو حال،ا/ت و ایزانا هم همراهش میرن*
بعد اینکه حسابی حرف زدیمو کوفتو زهر مار خوردیم بلاخره اومدیم بازی کنیم
مایکی:پس جرعت حقیقت شد دیگه؟
واکاسا:اره...کی اول شروع میکنه؟
کازوتورا:قطعا خودمممم....(گردونه رو چرخوند و روی ا/ت افتاد)پاره ای دلبندم...پارههه جرعت یا حقیقت؟
ا/ت:با احترام جرعت
مایکی:اونوقت بی احترام چند؟
واکاسا:(جلوی دهن مایکی رو میگیره)ادامه بدین
کازوتورا:اوممم بزار فکر کنممم
.............................
بعد اینکه بازی تموم شد بلاخره تنها شدیم وتصمیم گرفتیم فیلم بیینیم درحالی که بارون شدیدی میومد
ا/ت نمیدونست فیلم عاشقانست ولی من خوب میدونستم...پس از این لحظه سواستفاده کردم اونم به شدت
.........................
صبح:
ا/ت:نه نه نه...لعنتیی واکاسا تو واقعا رد دادییی
واکاسا:ولی اون موقع ی همچین احساسی نداشتی مگه نه؟
ا/ت:بسه واقعا بسه(بغض)
واکاسا:هی هی هی...قرار نبود این شکلی بشه(بغلش کرد)
ا/ت:یدونه چک بهت بدهکارمااا یادت باشه اینوووو
............................
براخره ریندو اومد بلاخره پیشم و بهم راهکار داد که چه شکلی از ا/ت بعد این همه اتفاق به ا/ت درخواست بدم
منم اونکارارو کردمو در عوض ی چک خوردم...ولی تو کمال تعجب ا/ت بغلم کردو جواب نه نداد
......................
وای حقیقتا یکی از بدتریننن فیکام شد...اصلا ایده ای نداشتم و ریدممم...ی مدت تا ایده نیاد به سرم فیک نمینویسم اصلا قرار نبود تهش اینجوری باشه فقط چون فکر کردم کس یکه درخواست کرده فیکو میخواد عاشقانه بشه و من اصن اوایل پارت نویسی نفهمیده بودم اینو و کلا طنزش کرد🗿🚬
𝗟𝗼𝗮𝗱𝗶𝗻𝗴 𝗻𝗼𝘄....↻
ا/ت: وای من جرممم
کازوتورا:خب چه خبرااا چیکارا میکنی حاج خانومممم
ا/ت:هیچی دیگه...داشتم پاره میشدم همین🗿👍
مایکی داره با واکاسا لاس میزنه*
واکاسا:بسهههه یا میرین بیرون یا تا همین الان خفه میشین رو مبل میشینین
کازوتورا و مایکی به سرعت نور که چه عرض کنم فراتر نداریم نه؟هرچی...نشستن
ا/ت:عه ناموسا؟هوی مایکی درضمن اون سیب زمینیای که اونجا میبینی صاحب دارهههه
واکاسا: یکم بهتر نبود محبت جملتو زیاد کنییی؟
ا/ت: خب اممم... اون سیب شکریای که میبینی صاحب داره😔🫴💗
واکاسا:اصن میرم نوشیدنی بیارم اهههه
ویو ی واکاسا:
رفتم نوشیدنی بیارم که ریدم تو یخچال رفت...
واکاسا درحال عربده کشیدن*
واکاسا:من ریدممم تووو ایننن زندگییی
چرااا اخهههه چراااا(زدن تو سر)
یهو کازوتورا و ا/ت اومدن که پشمام ریخت..خودمو جمعوجو کردم که...
واکاسا:چقد سقف خونمون خوشگله مگه نه؟
کازوتورا:باز چه گوهی خوردی
واکاسا:تو یکی ببندددد اصن هرچی دارم از توعههه
مایکی:نوشیدنیا رو اوردییی؟(داد)
واکاسا تند تند میره تو حال،ا/ت و ایزانا هم همراهش میرن*
بعد اینکه حسابی حرف زدیمو کوفتو زهر مار خوردیم بلاخره اومدیم بازی کنیم
مایکی:پس جرعت حقیقت شد دیگه؟
واکاسا:اره...کی اول شروع میکنه؟
کازوتورا:قطعا خودمممم....(گردونه رو چرخوند و روی ا/ت افتاد)پاره ای دلبندم...پارههه جرعت یا حقیقت؟
ا/ت:با احترام جرعت
مایکی:اونوقت بی احترام چند؟
واکاسا:(جلوی دهن مایکی رو میگیره)ادامه بدین
کازوتورا:اوممم بزار فکر کنممم
.............................
بعد اینکه بازی تموم شد بلاخره تنها شدیم وتصمیم گرفتیم فیلم بیینیم درحالی که بارون شدیدی میومد
ا/ت نمیدونست فیلم عاشقانست ولی من خوب میدونستم...پس از این لحظه سواستفاده کردم اونم به شدت
.........................
صبح:
ا/ت:نه نه نه...لعنتیی واکاسا تو واقعا رد دادییی
واکاسا:ولی اون موقع ی همچین احساسی نداشتی مگه نه؟
ا/ت:بسه واقعا بسه(بغض)
واکاسا:هی هی هی...قرار نبود این شکلی بشه(بغلش کرد)
ا/ت:یدونه چک بهت بدهکارمااا یادت باشه اینوووو
............................
براخره ریندو اومد بلاخره پیشم و بهم راهکار داد که چه شکلی از ا/ت بعد این همه اتفاق به ا/ت درخواست بدم
منم اونکارارو کردمو در عوض ی چک خوردم...ولی تو کمال تعجب ا/ت بغلم کردو جواب نه نداد
......................
وای حقیقتا یکی از بدتریننن فیکام شد...اصلا ایده ای نداشتم و ریدممم...ی مدت تا ایده نیاد به سرم فیک نمینویسم اصلا قرار نبود تهش اینجوری باشه فقط چون فکر کردم کس یکه درخواست کرده فیکو میخواد عاشقانه بشه و من اصن اوایل پارت نویسی نفهمیده بودم اینو و کلا طنزش کرد🗿🚬
۱.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.