P14
P14
مامان ها و باباهامون که رفتن سر کار خودشون...
یا یه دستش بغلم کرد و داشت به توی گوشیم نگاه میکرد....
تا اینکه ناخود آگاه رفت رو استوری های استلا.. برای اینکه واکنشش رو ببینم کل استوری هاشو دیدم که رفته بود مالدیو..
کلا پوزخند رو لبش بود...
زیر لب فحشی نثارش کرد..اوه...دستمو که تکون میدادم گرفت توی دستش..
_با اینجا ها کاری نداشته باش....
+..ب..ببخشید...قصدی نداشتم...
_میدونم عزیزم...ولی پسر من قصد مصد نمیفهمه چیه میدونی؟
یه کم سعی کردم فاصلمو باهاش حفظ کنم....
وقتی چیزی تعریف میکردم...تو چشمام نگاه میکرد و سرش رو شونم بود و صورتش ۲ سانت با گردنم فاصله داشت..
+تهیونگ...مامانینا نگاهشون رومونه.. نکن....چرا مست میکنی اصلا؟...
_...پاشو بریم اتاق من...
+...
_نترس بابا...اونجا راحت تریم...
از پله ها رفتیم بالا و رسیدیم اتاقش...روی تختش دراز کشیدم ...دستشودور گردنم حلقه کرد و سرشو گذاشت رو سینم....
_خوابم میاد.....
+خب راحت روی بالش بخواب...
_میخوام اینجوری بخوابم..
+...
_آخرم به ما نگفتی سایزتو..
+تهیونگگ...چی میگی عه....
تهیونگ...چرا مست کردی؟
_...بهم میاد درانک بودن...
+خطری میشی لعنتی..
_..خطری هستم...
اومدم دستمو ببرم سمت موهاش که ناخنم به پیراهنم گیر کرد و شکست و خون اومد...
+اوه ته...ناخنم خون اومد...کجا بشورم...
_چیشد...برو حموم بشور...
رفتم حموم و شیرشو باز کردم..که متاسفانه رو دوش بود و کلا پیراهنم خیسشد...
+وایی...این روی دوش بود...
از حموم اومدم بیرون..
_...وای ناموسا؟..عیب ند......اووو...قشنگ چسبیده به ت.ن.ت...
+..تهیونگگگگگگ...یه چیزی بده بپوشمممم...
_...اوفف...ولی باشه....رفت سمت کمدش و یه تیشرت مشکی لانگ در اورد داد بهم...
+گمشو برگرد...میخوام عوض کنم...
مامان ها و باباهامون که رفتن سر کار خودشون...
یا یه دستش بغلم کرد و داشت به توی گوشیم نگاه میکرد....
تا اینکه ناخود آگاه رفت رو استوری های استلا.. برای اینکه واکنشش رو ببینم کل استوری هاشو دیدم که رفته بود مالدیو..
کلا پوزخند رو لبش بود...
زیر لب فحشی نثارش کرد..اوه...دستمو که تکون میدادم گرفت توی دستش..
_با اینجا ها کاری نداشته باش....
+..ب..ببخشید...قصدی نداشتم...
_میدونم عزیزم...ولی پسر من قصد مصد نمیفهمه چیه میدونی؟
یه کم سعی کردم فاصلمو باهاش حفظ کنم....
وقتی چیزی تعریف میکردم...تو چشمام نگاه میکرد و سرش رو شونم بود و صورتش ۲ سانت با گردنم فاصله داشت..
+تهیونگ...مامانینا نگاهشون رومونه.. نکن....چرا مست میکنی اصلا؟...
_...پاشو بریم اتاق من...
+...
_نترس بابا...اونجا راحت تریم...
از پله ها رفتیم بالا و رسیدیم اتاقش...روی تختش دراز کشیدم ...دستشودور گردنم حلقه کرد و سرشو گذاشت رو سینم....
_خوابم میاد.....
+خب راحت روی بالش بخواب...
_میخوام اینجوری بخوابم..
+...
_آخرم به ما نگفتی سایزتو..
+تهیونگگ...چی میگی عه....
تهیونگ...چرا مست کردی؟
_...بهم میاد درانک بودن...
+خطری میشی لعنتی..
_..خطری هستم...
اومدم دستمو ببرم سمت موهاش که ناخنم به پیراهنم گیر کرد و شکست و خون اومد...
+اوه ته...ناخنم خون اومد...کجا بشورم...
_چیشد...برو حموم بشور...
رفتم حموم و شیرشو باز کردم..که متاسفانه رو دوش بود و کلا پیراهنم خیسشد...
+وایی...این روی دوش بود...
از حموم اومدم بیرون..
_...وای ناموسا؟..عیب ند......اووو...قشنگ چسبیده به ت.ن.ت...
+..تهیونگگگگگگ...یه چیزی بده بپوشمممم...
_...اوفف...ولی باشه....رفت سمت کمدش و یه تیشرت مشکی لانگ در اورد داد بهم...
+گمشو برگرد...میخوام عوض کنم...
۱۲.۹k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.