عشق دردناک پارت 40
🎁
چوی:حتما یه کاری کردی و گرنه چرا باید بی دلیل بهت خیانت کنه تو نباید طلا*ق میگرفتی و مشکل رو حل میکردی
پوزخند نا باوری زدن و با بغض یک صدامو بالا بردم
ا.ت:تو چی داری میگی پدر من چه کاری ،چه مشکلی اون بهم تهمت زد بهم خیانت کرد من دوساله دارم ازش ک*تک میخورم به طوری که اینقدر با مشت به سرم زد که دچار بیماری شدم و امکان اینکه منم مثل میا بم*یرم هست
همینجوری خشکش زده بودادامه دادم
ا.ت:میدونی اصلا چیه شما خودت باعث و بانی مر*گ میا و مادر هستی و حالا میخوای منم بک*شی اون وقت به خودت میگی پدر نخیر نیستی .....از این به بعد پدر من نیستی ....همونطور که برای میا نبودی و حتی اخرین لحظه زندگیش کنارش نبودی برای منم نباش .....برای من حتی اگه مر*دم برای خاک سپاریمم نیا امروز فکر کن منم مر*دم دیگه هم نمیخوام ببینم تون به سلامت
پدرم تو بهت تنها گذاشتم و با گریه به سمت بالا رفتم از پله ها رفتم بالا اما همین که سرمو بالا اوردم تهیونگ رو دیدم که با بهت بهم خیره بود رو بر گردوندم و سریع رفتم تو اتاقم
رو تخت نشتم و گریه کردم بعد چند دقیقه یکی در زد و باز شد
سر بالا اوردم تهیونگ بود اومد تو و کنارم نشست و بعد یکم سکوت گفت
تهیونگ:چرا........ بهم نگفتی؟!
ا.ت:میخواستم بگم.... اما چون تو درگیر میا بودی نمیخواستم بیشتر از این ناراحتت کنم
نگران گفت
تهیونگ:باید بهم میگفتی ....زیاد وخیم نیست که دکتر رفتی ؟!
لبخندی زدم و گفتم
ا.ت:رفتم میگه چون زود فهمیدیم بهتره اما چون بچه دارم عمل براشون مشکله و خطره ولی من نمیخوام بچه ام رو از دست بدم
سری تکان داد و گفت
تهیونگ:خوبه خب ...من امریکا کار دارم چند وقته کارمو ول کردم اگه نرم ممکنه برای شرکتم مشکل پیش بیاد واینکه ما دیگه کاری اینجا نداریم باید برگردیم تو هم با ما بیا قول میدم ازت مراقبت کنم تو هنوز جونی اونجا میبرمت بهترین دکتر و نمیزارم زندگی بدی رو تجربه کنی بهت قول میدم
لبخندی زدم
ا.ت:خوشحالم که میا کسی مثل تو رو انتخاب کرده تو خیلی خوبی تهیونگ ازت ممنونم که بهم کمک میکنی ......
🎁اینم یه هدیه برای خواننده های عزیز که اینقدر عالی شرط ها رو میرسونن🫶💗💫
لایک 170
کامنت 270
چوی:حتما یه کاری کردی و گرنه چرا باید بی دلیل بهت خیانت کنه تو نباید طلا*ق میگرفتی و مشکل رو حل میکردی
پوزخند نا باوری زدن و با بغض یک صدامو بالا بردم
ا.ت:تو چی داری میگی پدر من چه کاری ،چه مشکلی اون بهم تهمت زد بهم خیانت کرد من دوساله دارم ازش ک*تک میخورم به طوری که اینقدر با مشت به سرم زد که دچار بیماری شدم و امکان اینکه منم مثل میا بم*یرم هست
همینجوری خشکش زده بودادامه دادم
ا.ت:میدونی اصلا چیه شما خودت باعث و بانی مر*گ میا و مادر هستی و حالا میخوای منم بک*شی اون وقت به خودت میگی پدر نخیر نیستی .....از این به بعد پدر من نیستی ....همونطور که برای میا نبودی و حتی اخرین لحظه زندگیش کنارش نبودی برای منم نباش .....برای من حتی اگه مر*دم برای خاک سپاریمم نیا امروز فکر کن منم مر*دم دیگه هم نمیخوام ببینم تون به سلامت
پدرم تو بهت تنها گذاشتم و با گریه به سمت بالا رفتم از پله ها رفتم بالا اما همین که سرمو بالا اوردم تهیونگ رو دیدم که با بهت بهم خیره بود رو بر گردوندم و سریع رفتم تو اتاقم
رو تخت نشتم و گریه کردم بعد چند دقیقه یکی در زد و باز شد
سر بالا اوردم تهیونگ بود اومد تو و کنارم نشست و بعد یکم سکوت گفت
تهیونگ:چرا........ بهم نگفتی؟!
ا.ت:میخواستم بگم.... اما چون تو درگیر میا بودی نمیخواستم بیشتر از این ناراحتت کنم
نگران گفت
تهیونگ:باید بهم میگفتی ....زیاد وخیم نیست که دکتر رفتی ؟!
لبخندی زدم و گفتم
ا.ت:رفتم میگه چون زود فهمیدیم بهتره اما چون بچه دارم عمل براشون مشکله و خطره ولی من نمیخوام بچه ام رو از دست بدم
سری تکان داد و گفت
تهیونگ:خوبه خب ...من امریکا کار دارم چند وقته کارمو ول کردم اگه نرم ممکنه برای شرکتم مشکل پیش بیاد واینکه ما دیگه کاری اینجا نداریم باید برگردیم تو هم با ما بیا قول میدم ازت مراقبت کنم تو هنوز جونی اونجا میبرمت بهترین دکتر و نمیزارم زندگی بدی رو تجربه کنی بهت قول میدم
لبخندی زدم
ا.ت:خوشحالم که میا کسی مثل تو رو انتخاب کرده تو خیلی خوبی تهیونگ ازت ممنونم که بهم کمک میکنی ......
🎁اینم یه هدیه برای خواننده های عزیز که اینقدر عالی شرط ها رو میرسونن🫶💗💫
لایک 170
کامنت 270
۵۳.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.