𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑
𝔀𝓱𝓮𝓷 𝔂𝓸𝓾 𝓼𝓽𝓸𝓵𝓮...
ا.ت بعد چند دقیقه بهوش اومد..
•••ا.ت•••
بهوش اومدم ک دیدم توی ی اتاق تاریکم..
ا.ت:ایییی بدنم همش درد میکنهههه.. خدا بگم چیکارت کنه..اخخ
تو اتاق چیزی نبود و تاریک بود و فقط ی تخت بود ک من روش بودم...
ا.ت:هوییییییییییی چیکارم داری اخهههههههههههه
بذار برم دیگه ااه😒😕
ا.ت:هوییییییییییی تویی ک مثلا اربابیییییی کجایییییی منو از اینجا بیار بیروووووننننننن الووووووووووو...عوففففف
بلند شدم رفتم روبرو در و محکم با دست و پامو بهش ضربه میزدم..
ا.ت:اهاییییییییی کجاییییییییییییییییی منو از اینجا بیارررررر بیرون میگمممممممممممم
ی ضربه محکم یا پان ب در ژدمعو رفتم رو تخت نشستم..درد بدنم چند برابر شده بود..
ا.ت:آخه دختره ی اسکل چرا هی خودتو کوبوندی ب در ک دردت بیشتر بشه:///
دراز کشیدم..ک خوابم برد...
جین
محموله هایی ک قرار بود برامون بفرستن دشمنم ینی بنگ چان (بل بل بنگ چان خودمون😂.. و بایس بنده:)😂)منفجرشون کرده بود...خیلی عصبی بودم
ا.ت
خواب بودم ک با صدای در عمارت از خواب پریدم..انگار خیلی محکم بسته شده بود..بلند شدم و رو تخت نشستم..چون نمیدونستم ماری کنم و برم بیرون یا برم ببینم چی شده پ همونجوری نشسته بودم..ونخوابیدم چون خوابم پریده بود..
جین
رفتم خونه و در عمارت و باز کردم و خیلی محکم بستم..
دلم میخواست بنفرو بگیرم زیر چک و لگد یا...یا...اصلا حواسم نبود ک ا.ت هست😈😏
رفتم بالا و در اتاقی ک ا.ت توش بود و محکم بازش کردم...
صاری ک نتونستم زود بذارم..
شرایط:
نداریممممممم
ا.ت بعد چند دقیقه بهوش اومد..
•••ا.ت•••
بهوش اومدم ک دیدم توی ی اتاق تاریکم..
ا.ت:ایییی بدنم همش درد میکنهههه.. خدا بگم چیکارت کنه..اخخ
تو اتاق چیزی نبود و تاریک بود و فقط ی تخت بود ک من روش بودم...
ا.ت:هوییییییییییی چیکارم داری اخهههههههههههه
بذار برم دیگه ااه😒😕
ا.ت:هوییییییییییی تویی ک مثلا اربابیییییی کجایییییی منو از اینجا بیار بیروووووننننننن الووووووووووو...عوففففف
بلند شدم رفتم روبرو در و محکم با دست و پامو بهش ضربه میزدم..
ا.ت:اهاییییییییی کجاییییییییییییییییی منو از اینجا بیارررررر بیرون میگمممممممممممم
ی ضربه محکم یا پان ب در ژدمعو رفتم رو تخت نشستم..درد بدنم چند برابر شده بود..
ا.ت:آخه دختره ی اسکل چرا هی خودتو کوبوندی ب در ک دردت بیشتر بشه:///
دراز کشیدم..ک خوابم برد...
جین
محموله هایی ک قرار بود برامون بفرستن دشمنم ینی بنگ چان (بل بل بنگ چان خودمون😂.. و بایس بنده:)😂)منفجرشون کرده بود...خیلی عصبی بودم
ا.ت
خواب بودم ک با صدای در عمارت از خواب پریدم..انگار خیلی محکم بسته شده بود..بلند شدم و رو تخت نشستم..چون نمیدونستم ماری کنم و برم بیرون یا برم ببینم چی شده پ همونجوری نشسته بودم..ونخوابیدم چون خوابم پریده بود..
جین
رفتم خونه و در عمارت و باز کردم و خیلی محکم بستم..
دلم میخواست بنفرو بگیرم زیر چک و لگد یا...یا...اصلا حواسم نبود ک ا.ت هست😈😏
رفتم بالا و در اتاقی ک ا.ت توش بود و محکم بازش کردم...
صاری ک نتونستم زود بذارم..
شرایط:
نداریممممممم
۳۵.۲k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.