قلب های عاشق روح های سرگردان
پارت آخر
از زبان راوی: فئودور در انبار رو باز آلن اون بود
& فئودور
- هیس خفه شو
& چرا اونو به من ترجیح دادی
- ساده ست یه جورایی من همیشه داشتم بهت تذکر میدادم که از من دور بشی اما تو با جون عزیز ترین کسی که دارم بازی کردی این دیگه بخشش نداره...به هیچ وجه
& می خوای چیکار کنی
- میفهمی
و بعد شروع کرد به روش های مختلف شکنجه تا آلن رو کشت و رفت به خونه نیکولای هنوز خواب بود لباساش رو عوض کرد و کنارش دراز کشید و اونو تو بغلش گرفت یهو صدایی اومد
+؛فئودور
- بله جان من
+ کجا بودی
- یه کاری بود که باید تموم میشد
+میشه محکم تر بغلم کنی
- دردت میاد
+ نه محکم تر
- باشه عزیزم
و محکم بغلش کرد
+ خیلی خیلی دوست دارم
- من خیلی خیلی خیلی دوست دارم
+ لج بازی نکن
- خب بیا اینجوری بگیم عاشقتم
+ از این هم در مفهوم تر هست
- خب پس باید کاری کنیم که کلمات کی هرروز استفاده می کنیم رنگ عاشقانه پیدا کنن مثل همین کجایی ها مثل بیا ها مثل امروز چیکار داریم ها
+ و یا دیونه
فئودور خنده ای کرد
- آره مثل همین ها اما پر مفهوم تر هم باشه یعنی به جای اینکه بگذاریم کلمات جور ما را بکشند بهم بگویم اصلا کلمه نخواهیم بگذاریم سکوت جور همه را بکشد
+ اما درد چشم و قلب بیشتر میشه
- ولی هر چیزی به چشم ها برسه عمیق تر میشه مثل همین چیز عادی و زیبا عشق
+ اما به نظرم این عادی نیست
- خب برای هرکسی که تجربه اش کنه عادی نیست زیبایش هم به همین یهویی بودنشه
و عشق غرق شدن داره
مثل من که دیگه الان نمیخوام ازت جدا شم چون عاشقتم
+ اگر مرا قلبی بود تنفرم را روی یخ میگذاشتم و منتظر طلوع آفتاب میشدم
- فرشته ی من دوست دارم
+ منم دوست دارم الان قشنگ تر شد؟
- آره خیلی قشنگ شد چون از درون بود
پایان
از زبان راوی: فئودور در انبار رو باز آلن اون بود
& فئودور
- هیس خفه شو
& چرا اونو به من ترجیح دادی
- ساده ست یه جورایی من همیشه داشتم بهت تذکر میدادم که از من دور بشی اما تو با جون عزیز ترین کسی که دارم بازی کردی این دیگه بخشش نداره...به هیچ وجه
& می خوای چیکار کنی
- میفهمی
و بعد شروع کرد به روش های مختلف شکنجه تا آلن رو کشت و رفت به خونه نیکولای هنوز خواب بود لباساش رو عوض کرد و کنارش دراز کشید و اونو تو بغلش گرفت یهو صدایی اومد
+؛فئودور
- بله جان من
+ کجا بودی
- یه کاری بود که باید تموم میشد
+میشه محکم تر بغلم کنی
- دردت میاد
+ نه محکم تر
- باشه عزیزم
و محکم بغلش کرد
+ خیلی خیلی دوست دارم
- من خیلی خیلی خیلی دوست دارم
+ لج بازی نکن
- خب بیا اینجوری بگیم عاشقتم
+ از این هم در مفهوم تر هست
- خب پس باید کاری کنیم که کلمات کی هرروز استفاده می کنیم رنگ عاشقانه پیدا کنن مثل همین کجایی ها مثل بیا ها مثل امروز چیکار داریم ها
+ و یا دیونه
فئودور خنده ای کرد
- آره مثل همین ها اما پر مفهوم تر هم باشه یعنی به جای اینکه بگذاریم کلمات جور ما را بکشند بهم بگویم اصلا کلمه نخواهیم بگذاریم سکوت جور همه را بکشد
+ اما درد چشم و قلب بیشتر میشه
- ولی هر چیزی به چشم ها برسه عمیق تر میشه مثل همین چیز عادی و زیبا عشق
+ اما به نظرم این عادی نیست
- خب برای هرکسی که تجربه اش کنه عادی نیست زیبایش هم به همین یهویی بودنشه
و عشق غرق شدن داره
مثل من که دیگه الان نمیخوام ازت جدا شم چون عاشقتم
+ اگر مرا قلبی بود تنفرم را روی یخ میگذاشتم و منتظر طلوع آفتاب میشدم
- فرشته ی من دوست دارم
+ منم دوست دارم الان قشنگ تر شد؟
- آره خیلی قشنگ شد چون از درون بود
پایان
۵.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.