`عـذاب`
صدایت زدم!
ما تمام وجودم به سمت جسم ظریفت میدویدم
تو..آرام آرام چهرهات را به طرف من چرخاندی
چشمانت..در بی احساس ترین حالت غریب
لبانت،
که دیگر اثری از خنده پیدا نبود!
وقتی خواستم تو بدترین شرایط
تورا در آغوش بگیرم
تو..تویی که همهکسم بودی
همهچیزم بودی
یادت در ذهنم،نامت آغاز،وجودت در قلبم یادگار..
نشد!
نزاشتی و این اتفاق
در یک لحظه
به آرزو تبدیل شد!
___
و انگار بعد..
حرفایت میگفت
دوستت دارم! بمان
رفتارت میگفت
دوستت ندارم برو!..
و من ماندم بین ماندن یا رفتن..
انگار به پایانی بیپایان رسیده بودم
قلبم تیر میکشید
فکرها تمامی نداشت.
و..
کاش آن چهره از تو
که دیگر مرا دوست نداشت را
هیچوقت نشناخته بودم..
ما تمام وجودم به سمت جسم ظریفت میدویدم
تو..آرام آرام چهرهات را به طرف من چرخاندی
چشمانت..در بی احساس ترین حالت غریب
لبانت،
که دیگر اثری از خنده پیدا نبود!
وقتی خواستم تو بدترین شرایط
تورا در آغوش بگیرم
تو..تویی که همهکسم بودی
همهچیزم بودی
یادت در ذهنم،نامت آغاز،وجودت در قلبم یادگار..
نشد!
نزاشتی و این اتفاق
در یک لحظه
به آرزو تبدیل شد!
___
و انگار بعد..
حرفایت میگفت
دوستت دارم! بمان
رفتارت میگفت
دوستت ندارم برو!..
و من ماندم بین ماندن یا رفتن..
انگار به پایانی بیپایان رسیده بودم
قلبم تیر میکشید
فکرها تمامی نداشت.
و..
کاش آن چهره از تو
که دیگر مرا دوست نداشت را
هیچوقت نشناخته بودم..
۳.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳