پارت ۸
پارت ۸
دست من نیست 🤍
من دستشوی نداشتم ولی میخواستم موهامو درست کنم که یهو یک صدای بلند کوبیدن در اومد برگشتم ببینم کیه که لورا با برده هاش اومد و بعو درو عقل کرد
لورا: خب خب هرزه خانم چیکار میکنی؟(نیشخند)
ا/ت: اسم خودتو رو من نزار(نیشخند صدا دار)
لورا: دیگه نزدیک کوک نمیشی فهمیدی اون اومد درگوشت چی گفت ها بگو؟
ا/ت: خو به تو چه؟
لورا: میدونی رئس مدرسه منم و همین الان میتونم اجراجت کنم (مثل سگ داره دروغ میگه)
ا/ت: اوه جدی پس اخراج کن منتظرم
لورا: گفتم بگو هرزه!
ا/ت: اخراجم کن دیگه منتظرم!
لورا اومد و از موهام کشید و کل برده هاش شروع به زدنم کردن بعد از چند دقیقه ول کرد من گفتم
ا/ت: خودت برده همین بود زورتون من میخوام با کل شما مبارزه کنم قبول ولی یکی یکی واسیا نکن ترسیدی خانم لورا
لورا: هع باشه
من همشونو ناکار کردم والا من هم بکس و کاراته و... رفتم خیلی قویم حلا نوبت لورا رسید خواستم نزدیکش بشم ترسید رفت عقب وقتی گرفتم شروع به التماس کردنم کرد و داد و گریه اینکه میگه گوه خوردم حالا نوبت نقشمه
دوربینی کل ماجرارو فیلم گرفته بود رو ورداشتم و رفتم بیرون حالم خوب و یکم از بینیم خون رفت چون دستم جلو سورتم بود رفتم پیش آروند گفتم این فیلم رو همه جا بخش کن حتی توی تخته کلاس برای پنج دقیقه بعد که خود لورا اومد.
رفتم تو کلاس و
اوستاد: ا/ت چرا اینقدر دیر کردی واستا چرا بینیت خونیه
ا/ت: (زیر لب) اخ لعنی یادم رفت پاک کنم (سرع با دستاش پاک کرد
ا/ت: هیچی اوستاد حالم خوبه 👍
استاد: باشه بشین
رفتم نشستم که
جیناوپسرا شورع به سوال پرسیدن کردن و گفتم
ا/ت: پنج دقیقه دیگه میفهمید
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
دست من نیست 🤍
من دستشوی نداشتم ولی میخواستم موهامو درست کنم که یهو یک صدای بلند کوبیدن در اومد برگشتم ببینم کیه که لورا با برده هاش اومد و بعو درو عقل کرد
لورا: خب خب هرزه خانم چیکار میکنی؟(نیشخند)
ا/ت: اسم خودتو رو من نزار(نیشخند صدا دار)
لورا: دیگه نزدیک کوک نمیشی فهمیدی اون اومد درگوشت چی گفت ها بگو؟
ا/ت: خو به تو چه؟
لورا: میدونی رئس مدرسه منم و همین الان میتونم اجراجت کنم (مثل سگ داره دروغ میگه)
ا/ت: اوه جدی پس اخراج کن منتظرم
لورا: گفتم بگو هرزه!
ا/ت: اخراجم کن دیگه منتظرم!
لورا اومد و از موهام کشید و کل برده هاش شروع به زدنم کردن بعد از چند دقیقه ول کرد من گفتم
ا/ت: خودت برده همین بود زورتون من میخوام با کل شما مبارزه کنم قبول ولی یکی یکی واسیا نکن ترسیدی خانم لورا
لورا: هع باشه
من همشونو ناکار کردم والا من هم بکس و کاراته و... رفتم خیلی قویم حلا نوبت لورا رسید خواستم نزدیکش بشم ترسید رفت عقب وقتی گرفتم شروع به التماس کردنم کرد و داد و گریه اینکه میگه گوه خوردم حالا نوبت نقشمه
دوربینی کل ماجرارو فیلم گرفته بود رو ورداشتم و رفتم بیرون حالم خوب و یکم از بینیم خون رفت چون دستم جلو سورتم بود رفتم پیش آروند گفتم این فیلم رو همه جا بخش کن حتی توی تخته کلاس برای پنج دقیقه بعد که خود لورا اومد.
رفتم تو کلاس و
اوستاد: ا/ت چرا اینقدر دیر کردی واستا چرا بینیت خونیه
ا/ت: (زیر لب) اخ لعنی یادم رفت پاک کنم (سرع با دستاش پاک کرد
ا/ت: هیچی اوستاد حالم خوبه 👍
استاد: باشه بشین
رفتم نشستم که
جیناوپسرا شورع به سوال پرسیدن کردن و گفتم
ا/ت: پنج دقیقه دیگه میفهمید
لطفا حمایت شه🫂
پشیمون نمیشی👌
#بی تی اس 🦋#رمان#جونگ کوک🦋 #جین
#جیمین🦋#تهیونگ # شوگا🦋#جیهوپ🦋
#نامجون🦋 #فیک #تک پارتی🦋#چند پارتی
#سناریو بی تی اس 🦋#سناریو #عاشقانه🦋 #مافیایی
#BTS#🦋ARYI #💜
۹.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.